دیروز خواهرم زنگ زد گفت که بچه ام سقط شده. منم نیم ساعت دلداریش دادم. دیدم ول کن نیست گفتم که بدرک که مرده. اونم فحش داد که خودت بمیری کثافت و آشغال و....
و بمن گفت قاتل. من بهش گفتم بچه ات قبلش سقط شده بود. با حرف من که نمرد. گفت تو گفتی بدرک. خودت بمیری. بچه ات بمیره. بیام سرخاک. شب جمعه برات بگیرم... حیف بچه من که مرد تو باید میمردی.
دلم از این میسوزه که تو این 3 ماه که حامله بود استراحت مطلق بود رفتم خونش همه کاری کردم. الان بهم میگه قاتل..
خودش 11 سال عروسی کرده 2 بار حامله شد 2 بارشم سقط شد. ایندفعه هم قلبش تشکیل نشد. جنین پلاسیده. الان میگه تو بچمو کشتی و منو نفرین میکنه و فحش میده.
دو روز دیگه کورتاژ میکنه ببینم سگ میاد زفتش کنه...