تو یه هفته واقعا داغون شدم نه خواب داشتم نه خوراک یه هفته اصلا نمیخوابیدم گریه امونم نمیداد اب نمیخوردم
خودم کم فشار و استرس داشتم اینم اضافه شد
هر کی میدید منو میگفت مثل میت شدی برو استراحت کن ببین چقدر داغون بودم
نه پدری نه مادری کنارم به جای اینه ارومم کنه و تو بیمارستان جلو همه کلی فوش بارم کرد هیچی نگفتم راهم کشیدم رفتم میگه تو بهم دهن کجی کردی همون شبم با شوهرم رفتم پایین خونش بیتر از سه ساعت دوباره کلی فوش و داد و بیداد سرم دوباره سکوت کردم انتظار داشتم شوهرم پشتم باشه ولی نبود اونم ساکت نیگاش میکرد
خدا ازشون نگذره باید تاوان بده تاوان اشکام تاوان دل شکستم تاوان تحقیر کردناش تاوان همه چیز
ببین چقدر بدبختم ک مجبورم دوباره تو این زندگی کوفتی کنارش باشم فقط بخاطر دخترم ک کنارش باشم موندم