اطره هم من تعریف کنم😅
چند سال پیش زمان دانشجویی چند تا دوست بودیم همیشه باهم بودیم
اینا خیلی دنبال شوهر اینا بودن هر موردی پیش میومد به عنوان همسر اینده بهش نگاه میکردن😝😝😝
یه بنده خدایی بود پنجاه سالش میشد پسر بود ازدواج نکرده بود 😭😭
موهای فرفری داشت این موهاشو سشوار میکشید وایمیساد جلو دانشگاه
دخترارو نگاه میکرد🤣
البته این بخاطر موهاش معروف شده بود انگار دیگو برگردونده رو سرش😃😃
یه بار با یکی از دوستام رفته بودیم بازار
من پارچه گرفته بودم کم اومده بود رفتم دوباره بگیرم سر ظهر بود دیدم مغازه بستس 😫😫
دوستم گفت مغازه بغلی بازه از اون بپرس ببین کی میاد
خواستم برم سمت مغازه یهو دیدم داخل مغازه اون پسر مو فرفری نشسته
سریع برگشتم دوستم گفت چرا برگشتی
گفتم یه پسر خوش تیپ تو اون مغازه هست برگشتم یکم عطر بزنم بعد برم
بعد این دوستم که فاز ازدواج گرفته بود اصرار کرد گفت توروخدا بزار من برم
منم خودمو گرفته بودم میگفتم نه خودم میخوام برم دیگه انقد اصرار کرد گفتم باشه برو
هم عطر زد هم رژ زد یکمم پنکک زد که بره دل ببره
این رفت تو یارو پشت دخل بود دید نداشتیم ببینیمش من جلو در بودم اون داخل مغازه
با انگشتش داشت مغازه بغلی رو نشون میداد که بگه همسایتون کی میاد
یهو یارو از پشت دخل اومد بیرون
این دوستم یجوری زد زیر خنده انگشتشم همونجوری بود دیگه نتونست سرپا وایسه پخش زمین شد🤣🤣🤣🤣🤣
من سریع رفتم تو دستشو گرفتم بلندش کردم
یارو رسما شاخ دراورده بود
یجوری نگامون میکرد 😶😶😶
گفتم اقا ببخشید سریع دوستمو از تو مغازه اوردم بیرون🤣🤣🤣🤣