2777
2789
عنوان

امشب دلم خیلی بد شکست

286 بازدید | 17 پست

دستم اصلا نمک نداره حتی برای مادر خودم شهر غریب با شکم حامله با ویاری ک یک ماه لب به غذا مزدم با سرم زندگی کردم شوهرم تکو تنها برای خودش شست و پخت منم جمعم کرد یک بار مامانم یا مادرشوهرم نیومدن منم اومدم مامانم یا تور بود یا مسافرت چند هفته پیش اومدم حالش بد بود شوهرم براش غذا درست کرد کاراشو کرد منم چون ترسیدم کرونا باشه رفتم خونه مادرشوهرم این هفته اومدم خیر سرم یکم حالوهوام عوض بشه تو جاده بودم زنگ زد پام شکسته تو جاده نمی دونید چجوری اومدیم شوهرم گفت نشکسته صبح ببریمش جا بندازن براش بردیمش براش با این حالم ناهار گذاشتم بردمش با این ویارم همه کاراشو کردم اخرشم با خالم که اونم شهر دیگس صحبت می کرد اولاد وظیفشه جمعت کنه من که همیشه کردم بشکنه دستم ولی قبلش داشتم صحبت می کردم گفتم مادر من تو که این همه خواستگار خوب داری ازدواج کن تنهایی ماهم اون ور دنیا همش دلواپس توییم خالم شروع کرد با لحن بد که نه تو باید جمعش کنی روز قبلش مامانم تازه از خونه خالم اومده بود ینی همیشه مسافرتاش و دور دوراش با اوناس مریضی و خستگیاش مال منه من که گله ای نداشتم ولی دلم خیلی شکست دوباره زنگ زد از روی لج همینو گفت منم گفتم اولاد وفا نداره دوما که همیشه که من نیستم خدایی نکرده تنهایی ی اتفاقی بیفته می خوای چیکار کنی هیچی داییمم اومد سر شام بغضم گرفت انقدر بد حرف زد داییمم شروع کرد پشتی اون کردن منم زنگ زدم شوهرم بیاد دنبالم اومدم خونه مادرشوهرم نذاشتم اینا هم بفهمن ولی با ی بچه تو شکمم خیلی بد کردن بهم این بود مزدم؟ 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شهر غریب خیلی سخته. متاسفانه مردم هم بیش از حد واقعا مهاجرت میکنند. البته منظورم شما نیستید کلا گفت ...

ما که اومدیم شهر کوچیکتر ولی خب هم دوتامون دانشجو بودیم اون موقع هم محل کار شوهرم اینجاس از طرفی الان شوهرم می خواد انتقالی بگیره ولی من بخاطر اینجور مسائل مخالفم

بمیرم واست غصه نخور به فکر بچه تو شکمت باش 

خدایا چرا هر چی صدات میکنم صدام بهت نمیرسه باهام قهری من که جز تو کسی رو ندارم اگه تو دستم رو نگیری توبهم توجه نکنی من به کجا پناه ببرم خدایا بیشتر از توانم امتحانم میکنی دیگه طاقتم تموم شده نمیکشم مگه نمیگن خدا یه دری رو ببنده در دیگه ای رو باز میکنه چرا همه درات به روم بسته است خدا جز تو پناهی ندارم پناهم باش دستم رو بگیر منو محکم تو بغلت بگیر خدایااااااااااااااآااااااااااااااااااااااااااااااا.😪😪😪😭😭😭😭😭😭😭 
خب اگه برگردید شهر خودتون که مشکلی نداره. کجایید مگه؟ چرا مخالفی؟

اگه برگردم دائم باید کارای مامانمو کنم مهموناشو جمع کنم حرفای بدشونو بشنوم و جیک نزنم از طرفیم سرزنش های خانواده شوهر که تو با کسی نمی سازی تو اخلاقت بده

اگه برگردم دائم باید کارای مامانمو کنم مهموناشو جمع کنم حرفای بدشونو بشنوم و جیک نزنم از طرفیم سرزنش ...

به خرف کسی گوش نکن.

من خودمم مجردم ولی این شرایط تو را درک میکنم. کار خونه میکنم. باهام غر میزنند و...

به نظرم پیش خانواده موندن ارزش داره‌

دوما بگو شوهرم اجازه نمیده بیام خونتون زیاد.

کدوم شهرن خانوادت؟

عزیزم مامانت انقدر سختی کشیده یه کم دلش سخت شده شاید بره بگرده مسافرت بره ولی بالاخره درد بی شوهری ه ...

بخدا همیشه هر جا که بوده تشویقش کردم برو خونه نمون پول خواسته دادم کار خواسته کردم یک بار اون پشتوانه من شده؟ این همه شوهر من جمعش کردم من وظیفمه به اون چه بخاطر شوهرم یک بار ی غذا درست نکرد براش بیاره

به خرف کسی گوش نکن. من خودمم مجردم ولی این شرایط تو را درک میکنم. کار خونه میکنم. باهام غر میزنند و ...

مامانم خیلی اذیتم می کنه خیلی مجردم بودم دائم بامن بد رفتاری می کرد من هی میگم مادرمه جز اون کسیو ندارم اما ببینید اگه من یک ساعت دیرتر می رسیم معلوم نبود چی میشه روی بدنش افتاده بود کبود شده بود همین داییم سالی یک بار زنگش نمی زنه همون خالم بعد ببین چجوری پشتی اونارو می کنه

   الان متاهلی با مجردی فرق داره. شوهرت پشتته.

اونم تا بحثی پیش میاد سرکوفت می زنه بهم مادر خودش بهتر از مادر من نیس خیلیم بدتره ولی چه کنم چاره ندارم مادرمو که نمی تونم عوض کنم باز دوماه قهره بعد اشتی می کنه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز