از ۶ صبح تا ۸ دیدم، همین امروز
دیدم که یه مرغ خاکستری بی حال یه نوک زد به دستم و من به زور نوکشو از دستم جدا کردم و گذاشتم کنار ، یهو زن عموم اومد و باز بیدارش کرد و اول به اون حمله کرد بعد باز به من منقار زد و قسمتی از پوستمم با نوکش برداشت ، بعد پرید سر یکی دیگ و اون ک میخواست پرت کنه اوطرف افتاد رو دست من و ناخوناشو فرو کرد به رو دستم اینسری هر کاری کردم کنده نشد ، ک منم یه پاشو در آوردم و پاش موند دستمو هز خواب یهو بلند شدم