ببینین فیلم و خونوادم ماهی یکی دوبار میومدن از وقتی دوقلوهام به دنیا اومدن دوروز در هفته میاد واسه حمومشون مادرم ولی برادر زاده و خواهرزادمم و خواهرمم میان باهاش البته تو اون تایم شوهرم خونه نیست ولی وقتی میرن پس خواهرزاده و برادر زادم و جا میزارن شب میان دنبالشون ...اون بقیه روزهای هفته یه روزم من میرم خونه مادرم...بعضی وقتها هم خواهرم پا میشه برادر زادم و میاره، میزاره خونمون تا شب...۱۵ ماهه برنامه اینجوریه جدیدا شوهرم اخم میکنه میگه بگو نیان حموم بچه ها خودم میبرمشون حموم هر روز بچه هاشون اینجان منم روم نمیشه چجوری به مادرم بگم نیاین چند بار گفتم بچه ها رو جا نزارین خودم سه تا بچه دارم با اینا میشن ۵ تا سختمه ولی اونا اهمیت نمیدن حالا که توجه میکنم بین منو شوهرم کلی فاصله افتاده این مدت مایی که جونمون به هم بسته بود چیکار کنم تو روخدا راهنمایی کنین
برای سالم بودن نی نی هام و به سلامت دنیا بیان صلوات بفرستین خاله ها و سلامتی گل دخترم
للامصب نمیفهمه هزار بار گفتم من بچه خونه مادربزرگش یه بارم نزاشتم تنها بره
اگر اونا انقدر به شما بی اهمیتی می کنن شما چرا سنگشونو به سینه می زنید؟ در رو به روشون باز نکنید اگه وقتی همینطوری میگید نمی فهمن. اگه زنگ زدن گفتن می خوایم بیایم بگید نیستیم.
اشکالی نداره قهر کنن. تا الان عادت کردن. شما که نمیتونید به خاطر توقعات بی جا زندگیتونو نابود کنید. شما منطقی و محترمانه باشید. اگر هم قهر کردن بعد یه مدت آشتی می کنه نگران نباشید.
حق باشماس میگم بهشون برم پس میگم شوهرم دوست داره خودش ببرتشون حموم بعدشم حقیقت بچه ها رو ...
به نظر من این که مستقیما حقیقت رو بگید از همه چیز بهتره. بگید شوهرم ناراحته از این قضیه و به نظر منم حق داره. خونمون خیلی شلوغه و ما فرصت نمی کنیم به کارامون برسیم. و حالا هر دلیل واقعی دیگه ای که وجود داره. مثل اینکه خسته میشید یا هرچیزی. قطعا ناراحت میشه ولی اشکالی نداره. بعدا درست میشه. میدونم ناراحت کردن مادر کار سختیه ولی چاره ای نیست چون زندگیتون داره آسیب جدی میبینه.
من وقتی یه بچه داشتم همش خونه مادرم بودم آخه مامانم تنهاس و میترسه شبم میموندیم اونجا شوهرم شاکی میشد دومی که اومد شوهرم گفت دیگه حق نداری بری اونجا میشینی تو خونه،منم به مادرم گفتم دیگه نمیام شوهرم اجازه نمیده ،الان فقط هفته یکی دوبار میرم یه سر میزنم و برمیگردم ولی شب موندن نه،شماهم باید رک حرفتو بزنی محکم و با احترام،اگه شوهرتو زندگیتو دوست داری یه حرکتی کن
به نظر من این که مستقیما حقیقت رو بگید از همه چیز بهتره. بگید شوهرم ناراحته از این قضیه و به نظر منم ...
بله خودمم تصمیم گرفتم حقیقت و بگم چون هر بار به یه روش گفتم ولی متوجه نمیشن آخه زشته هر روز هر روز بچه برادر بیاد خونت حالا اومدیم خونه شهرستانمون ده روز بمونیم خواهرم میگفت برادر زادم هم ببرین با خودتون اونم حاضر شده بود بیا گفتم نه این شب که بجز خونه خودتون جایی نمیخوابه مامانم گفت غلط کرده بره
برای سالم بودن نی نی هام و به سلامت دنیا بیان صلوات بفرستین خاله ها و سلامتی گل دخترم
بله خودمم تصمیم گرفتم حقیقت و بگم چون هر بار به یه روش گفتم ولی متوجه نمیشن آخه زشته هر روز هر روز ب ...
خواهرتونم عجیبه واقعا که راجع به اومدن برادرزادتون نظر میده! تو یه همچین شرایطی به نظرم اصلا مسئولیت قبول نکنید و بچه کسی جز بچه ی خودتون رو نبرید سفر. خدایی نکرده هر اتفاقی بیوفته میندازن گردن شما. رک و رو راست بگید مسئولیتش بالاست و من نمیتونم قبول کنم و کوتاه نیاید.