من وشوهرم دخترعموپسرعموییم وعاشق هم بودیم والان ۲ماهه ازدواج کردیم خانواده ی شوهرم همگی خوب وعالین حتی بقیه ی خاله هاش امایه خاله داره خیلی دخالت میکنه توهمه چیز ویه دختر داره که ازمامانه بدتره همش میخوادتیکه بندازه وچرت وپرت الکی بگه نمیدونم دیگه چیکارکنم حتی یبارم توی یکی ازتایپاکم گفته بودم ،امشبم خونشون دعوت کردن همه وبعداخرسر خیلی خواهش کردن که بمونیم اونجا البته به من چیزی نمیگفتن همش روبه شوهرم میگفتن انگارمن وجودندارم بعدشم مافرداصبح بایدبرفتیم جایی شوهرم گفت نه شرمنده ان شاءالله یه شب دیگه فردا کارداریم دخترخاله شوهرم بازجلوهمه برگشت روبه من گفت پسرخالم اینجوری نبود توجمع هاوهمه جامیومد ومیموندوشرکت میکرد ازوقتی باتوازدواج کرده انگار ازهمه چیز منع شده واخلاقش وعوض کردی😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑