داستان زندگی من و اشنایی با نامزدم

از طرفی بعداز جداییم برام خیلی سخت بود

و هر کسی رو که میدیدم از این ماجرا ازم میپرسید و ...یا خبر میاوردن که طرف ازدواج کرده یا...

و من این مدت خیلی حرف شنیدم و خیلی اذیت شدم و بار ها و بار ها دلم شکست  چه از طرف نزدیکانم و جه بقیه

حاالااز این جریان حدودا 1 سال گذشته 

من متاسفانه هنوز بخاطر اون قضیه دارم ازذیت میشم البته دلیلش اینه که اطرافیان خیلی این بحث رو پیش میکشن 

من الان 21 سالم شده و همه دوستام ازدواج کردن چون من جایی که زندگی میکنم شهر کوچیکی هست و دخترا زود ازدواج میکنن و یهمقدار سنتی  هستن و تفکرشون بسته اس

رابطه ام متاسفانه با خانواده ام چندان خوب نیست چون دلخوریای م ن بخاطر گذشته ازشون بجا مونده

و دوستام همه ازدواج کردن و واقعا تنها موندم و شرایط یه مقدار سخت شده برام

و دوس دارم زندگیم رو تغییر بدم  و شرایطم رو عوض کنم از این چیزی که هست

حالا سوال من اینه که خانوما شما جای من بودید بازم به ازدواج فکر میکردید یا نه

من بعد از این جریانات خواستگار درست حسابی برام نیومده بجز چند مورد 

که اونم خودم ترس دارم از ازدواج سنتی دیگه 

بعد از این مدت ها خواستگاری دارم ایشون اخلاقشون تو این مدت که باهاشون اشنا شدم خوب بوده از نظرم و امشب که با هم حرف میزدم

خیلی رو راست بهم حرفاشو گفت از اینکه تازه شاغل شده مهندس شرکت گاز هست شغلش

و گفت که رو پای خودش هست و از حرفاش مشخص بود که از طرف خانواده اش حمایت نداره منظورم مالی هست

حالا من دچار تردیدم که ایا این ادم مناسب من هست یا نه اگر با فرض اینکه اخلاقش خوب هست و تازه شاغل شده

واز لحاظ مالی هم پشتوانه ای نداره و امادگی ازدواج رو نداره 

و به من گفت که با این شرایط نظر تو چیه ؟

من از اونجایی که تو گذشته خودم سختی زیاد کشیدم وازطرفیهم بحث  عقد ناموفقی که داشتم و..

شک دارمکه ایا درست هست این ادم رو بپذیرم یا نه 

واینکه میترسم واکنش خانواده ها و فامیل نسبت به اون منفی باشه 

چون اونا میگن تو خوشگلی تک دختری و    تحصیل کرده ای و...باید برات سنگ تموم بزارن و... خونه داشته باشه و ماشین و مراسم ها ی انچنانی و.. 

من نیاز به راهنمایی دارم چون خودمم میترسم از طرفی میگم اینکه ایشون با اخلاق و متعهد  باکمالات هستن خیلی خوبه و از طرفی میترسم بعدا تو زندگی مشترک هم سختی بکشم و اون انتظاراتی که دارم براورده نشه 

حالا خانوما ممنون میشم کمکم کنید تا بتونم تصمیم درست رو بگیرم

بله درسته ولی خودشون گفتن ازدواج کن و برا طلاقم هم مجبور شدم دیگه چون با اون وضعیت نمیشد ادامه داد 

من خودم با اینکه بخاطر بقیه قبول کردم ولی سعی کردم که زندگیم رو نگه دارم در جایی که اون اقا بیشتر سعی میکرد خرابش کنه

و اینکه شما ناین حق رو نمیدید وقتی خانواده دخترش رو میگه ازدواح کن ومنم بخاطر رضایت اونا قبول کردم ولی بعدش همه زندگیم پر بود از دخالت های نابجای خودشون و کارای  غلطشون  البته خب حق دارید چون من کامل نگفتم ماجرا رو

ممنون عزیزم 

میشه راجع به خواستگارم هم بگید که نظرتون چیه ؟

چون نمیدونم باید بخاطر شرایط مالیش کوتاه بیام یا نه

شما خودت بودی چیکار میکردی

چون اون اقای اینجوری که کگفتن باید منتظر بمونم براش

برا همین میخوام بدونم شما خودت فکر میکنی کار دررستیه که اگه از کسی خوشت بیاد منتظر بمونی تاش رایطش فراهم بشه  یا نه

ممنونم از راهنماییت 

مرسی عزیزم