میگه:
چند وقته قرار وآروم ندارم
کسی که دوستش دارم رفته و دیگه یادی از من نمیکنه
من چقدر چشم به راه اون بودم و هستم
مصرع چهارم رو نفهمیدم چی نوشته
شب تا صبح نخوابیدم و فکر و خیال کردم
آخه من عاشقم و عشقم برای یارمه
چشم و ابرو سیاه من دلمو خون کرده
منو انداخت تو آتش عشق و گرفتارم کردو سپس و پریشانم کرد
یارم رفته و کسی نیست که بیاد (یارم نمیاد)
یارم منو به درد سختی گرفتار کرده و معلومه حالم بده
من چقدر چشم انتظارش بودم و چشمم به راه هست
تا صبح نخوابیدم و فکر و خیال کرده ام
آخه عشق من برای یار با نازمه