خودشون از پسره بدشون نمیاد ته دل میخوانش اما عارشون میاد دامادشون بی کس و کار باشه...
بعد چون باباهه کلی به این پسره رسیده پسره انگار این خانواده اینا رو میپرسته دختر داییم میگفت دم عید امسال ما شیرینی نگرفتیم یادمون رفته میگه هیچ جا شیرینی گیر نیومده مامانش به پسره گفته کلی راه رفته یزد شیرینی خریده اورده براشون چقد پسره خوبه.....