به شدت از دست شوهرم ناراحتم
بیکار بود درسته
شرایط جامعه سخته درسته
قول داده بود تا آخر خرداد بریم سر زندگی ۳سال و سه ماه شد
خسته شدم بخدا
بابا مامانمم ناامید شدن ازش
دو روز پیش اومد گفت بازم صبر کن
اونم اصلا معلوم نیست تا کی هرچی خواستم تکلیفمو معلوم کنه فقط گفت صبر شرایطم جور نیست
منم گوشیمو خاموش کردم
ازش خیلی ناراحتم
از هم اکثرشو دوریم ۲تا شهر جدا
خسته شدم
میخوام سفت بگیرم
حتی میخوام لجبازی کنم باهاش
خانمهای باتجربه بگید
چیکار کنم