بچه های عزیز بیاین
من که میدونین عقدم با شوهرم یک خونه ایم با پدر و مادرم قهرم امشب از سر کار اومد خلاصه رفت حموم اومد گفت بلند شو بریم بستنی نمیدونم با خواهرم پشت گوشی دعوا کردم با صدامو بلند کردم گفتم نمیام مردک شکم پرست میدونه جدی نمیگم ولی انگار قیافم جوری بود جدی گرفت دیگه زنگش از کار افتاد رفت خوابید رو تخت شامم براش لازانیا درست کردم از منم بیشتر اونو دوست داره صداش کردم نیومد الان هی بلند میشه تو اتاق راه میره هی گوشی برمیداره هی اینور اونور میکنه من دارم تلویزیون میبینم فک کنم گشنشه چکار کنم دلم براش خیلی میسوزه منم بد گفتم