دیروز دعوا کردیم گفت دارم تحملت می کنم منم گفتم تحمل نکن میزارم میرم تو هم برو یکی رو پیدا کن باب میل خودتو خواهر مادرت باشه گفت گوه خواهر مادرمو تو دهنت نچرخون
خیلی دلم شکسته دیگه نمیخوام حتی ریختشو ببینم از دیشب تو اتاقم وقتی اون هست پیشش نمیشین میام تو اتاق