یکی دو بار با ماشین اومد از جلو خونمون رد شد
یه بار تو زمستون فقط نیم ساعت تو سرما وایساده بود از پنجره نگاش میکردم تلفنی حرف میزدیم
دیوونه شدم بخدا
دیشب صدای بوق اومد پریدم جلوی پنجره گفتم شاید اون باشه به خودم اومدم دیدم نیم ساعته زل زدم به کوچه یاد اونشبی که اومده بود ببینمش و صورتم خیس خیس بود
این حق دل عاشق من نبود