اقدام به بارداری

ان شاالله به حق امیرالمؤمنین بارداری

ان شالله 

خدا پدرتونو رحمت کنه.خیلی درکتون می کنم  پدرم خیلی دوست داشت که یه پسرم داشته باشم. زمانی که باردار شدم به مامانم گفتم لطفا به بابا نگو من باردارم چون روم نمیشه. وقتی رفتم سونو برای 18 هفتگی مامانم ز زد به بابا خبرشو داد بابا راه دور کار می کردن و انقد خوشحال شدن بهم گفتن ک خیلی برات دعا کردم خیلی خوشحالم و اون آخرین باری بود که من صدای بابا رو شنیدم بقیه ی بارداریمو با اشک و حسرت گذروندم . تحملم به صفر رسید چشمای پسرم به بابا رفته . نگاهش ک می کنم دلمو تسکین میده برات از ته ته دلم دعا می کنم که به زودی زود به امید خدا مادر میشی . شما تازه اول راهی سنتم که الحمدالله مناسبه . کلی وقت داری.خوش باش و شادددد و توکل کن که خدا هرموقع صلاح بدونه یه قلب دیگه می ذاره تو وجودت که به عظمتش پی ببری که شیرین ترین حس دنیاست .احساس دوتا قلب توی یک بدن . انشالا با جونه زدنش توی وجودت دلت آرامش پیدا می کنه. به زودی یه کوچولو درونت رشد می کنه که همونقد که تو عاشقشی اونم عاشقته. به حق فاطمه زهرا که به هرآنچه می خوای و به صلاحه برسی.

انشالا که خیره .حتما خبرشو بده .ایشالا ک خوش خبر باشی. اما اگرم نبود . حتما مصلحتی بوده . آنچه تو خواهی که نه آن می شود آنچه خدا خواست همان می شود. پناه بر خود خدا

ایشالا ک خیره. به تلاشت ادامه بده با قدرت . ایشالا ماه بعد .