سلام خانوما... ببخشید متنم طولانیه.
من تازه عقد کردم. قبل از اونم یک سال و نیم با همسرم دوست بودیم. همسرم مرد فوق العاده خوب و مهربون و به فکریه. همیشه حواسش بهم هست و محبت زبونی زیادی بهم داره. و تا الان هرکاری تونسته برای خوشحالیم کرده. تو یک جمله واقعا عاشقانه همو دوست داریم.
تنها مسئله ای که هست اینه که همسرم یکبار ورشکست شد اوایل رابطمون و تقریبا همه چیشو از دست داد.
دو سه ماه بعد آشناییمون، وقتی این اتفاق افتاد، هم کارشو از دست داد، هم ماشینشو، هم سرمایشو و حتی بدهکارم شد.
چون عاشقش بودم کنارش موندمو تا تونستم از نظر روحی کمکش کردم. اوایل اوضاع وحشتناک بود. خانواده من شدیدا با ازدواجمون مخالف بودن. ازون طرف از نظر مالی خیلی تحت فشار بود. اما میدیدم مرد با جربزه ایه و خودشو به هر دری میزنه تا بتونه شرایطو فراهم کنه برای رضایت پدرم.
الان خدا رو شکر سرکار میره. ماشین خوبی داریم. و با پول وام ازدواجمون قراره عروسی بگیریمو وسایل خونه رو تهیه کنیمو بریم سر زندگیمون انشالله.
حالا یه سوالیه که همیشه همراهمه. بیشترم بخاطر نصیحتای مادرم و دیگران. من خودم شاغلم. حقوق من از همسرم یکم پایین تره ولی در کل حقوقمون معمولیه.
من تو این مدت هرجا هرچقد که در توانم بود به همسرم کمک مالی کردم. از نظر خرج کردنم چون میدونستم دست و بالش خیلی خالیه نمی ذارم زیاد خرج کنه برام چون یکمی ولخرجه. خیلی کم ازش می خوام چیزی بخره چون می دونم پول کم میاریم تا اخر ماه. الانم تازه ماشین گرفتیمو شوهرم خیلی رفت زیر قرض. با وجودی که میگه وظیفه خودمه و تو پولت مال خودته، اما حقوق این ماه و ماه بعدمو دارم بهش میدم واسه کم و کسریای ماشین. که خالیه خالی نشه.
مادرم اینو نمیدونه ولی دائم بهم میگه تو خرج نکنیا، تو پول واسه ماشین ندیا. یا مثلا اگه چیزی برا خونه یا برای خودت حتی خواستی بخری بذار اون پول بده. میگه بد عادتش نکن. اوایل حتی نمی خواست بذاره من برم سرکار. میگفت تکیه میکنه به حقوق تو.
موضوع اینه من برای حفظ عزت و غرور همسرم به خانوادم نگفتم که پولی نداره. حالا مادرم مدام میگه بذار برات خرج کنه. یا مثلا مانتویی چیزی برام میخرن به شوخی میگه شماره کارت میدم بگو پولشو بریزه برای زنش خرید کردیم. شوخی میکنه پولو نمیگیره ولی گفتنشم باعث میشه من اذیت بشم. یا هی میگه حقوقتو چیکار می کنی. الکی میگم پس انداز می پرسه چقد پس انداز کردی. برنداری پس فردا پس اندازتو خرج خونه کنی. حس میکنم حریم خصوصیمون میره زیر سوال. جواب سربالام میدم ناراحت میشه. اخه من و مادرم با هم خیلی صمیمییم انتظار داره همه چیو بهش بگم.
شوهرم داشته باشه خرج میکنه برام ولی الان نداریم. حالا دیشب پاشنه کفش من که تازه خریده بودم شکست. خیلی ناراحت شدم. امروز بهم روز دخترو کلی تبریک گفتو بهم گفت امروز بریم برات کیف و کفش بگیریم. شبم شام بریم دنبال آبجیت ( از من کوچیکتره و مجرده) ببریمش برا روز دختر بیرون.
من از اول تو خانوادم جوری بزرگ شدم که همیشه قناعت کردم. حواسم به پولم بوده و واسه خرید هیچی خانوادمو تحت فشار نذاشتم. چیزیم میخواستم بخرم همیشه عذاب وجدان داشتم که بهشون فشار نیاد.
حالا این عذاب وجدان بعد ازدواجم باهامه. حالا که میگه کیف و کفش بخریم از یه طرف دلم نمیاد میگم پول نداریم و بذاریم کنار واسه خرجای ماشین، از یه طرف حرفای مامانم تو ذهنمه که بذار خرج کنه مردو هرجور عادت بدی همون میشه. میترسم بگم نمیخواد، عادتش بشه یا به نخریدن من عادت کنه پس فردا اگرم چیزی بخوام انتظار داشته باشه نخرم. از اون طرف میگم الان کیف و کفش و شام یه جای خوب کلی پولش میشه.
اصلا نمی دونم چه الان چه کلا تو زندگی چجوری رفتار کنم. خرج کنم یا نکنم بذارم پس انداز کنیم. اگر پول لازم داشت از حقوقم بهش بدم یا ندم. اصلا پس فردا سر زندگی حقوقمو وارد زندگیمون کنم یا نه؟
و اینکه نمی دونم با مادرم چجوری رفتار کنم که هم انقد کنکاش نکنه هم ازم ناراحت نشه.
شما که تجربه دارین لطف منو راهنمایی کنین.