دوروز ازقبل تخمک گذاری وروز تخمک گذاری اقدام داشتم..دوره ام۲۸روزه اس پنج روز دیگ موعدمه دو سه روز پیش حال و هوای پریودی و کمردرد خفیف داشتم دیشبم قسمت پهلو چپم درد میکرد ببخشیدا امروزم ترشح سفید و ابکی داشتم بازم معذرت میخام
یه بارفرصت وشانس زندگی تواین دنیابهت داده میشه پس همیشه درلحظه حال باش ولذت ببر.هیچ آینده ای وجودنداره..اگه میخوای روحت تازه بشه ویه حالی به خودت وبدنت بدی حتما مدیتیشن کن..امتحان کن ضرر نداره...شکرگزاری تورو توبالاترین فرکانس قرارمیده پس یادت نره هرلحظه شکرگزارباشی...کمک خواسی درزمینه آرامش ونزدیکی به خدا ومدیتیشن و جهان هستی،درحدتوانم درخدمتم..دوستون دارم دوستای من❤️💙💚💜
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......
یه بارفرصت وشانس زندگی تواین دنیابهت داده میشه پس همیشه درلحظه حال باش ولذت ببر.هیچ آینده ای وجودنداره..اگه میخوای روحت تازه بشه ویه حالی به خودت وبدنت بدی حتما مدیتیشن کن..امتحان کن ضرر نداره...شکرگزاری تورو توبالاترین فرکانس قرارمیده پس یادت نره هرلحظه شکرگزارباشی...کمک خواسی درزمینه آرامش ونزدیکی به خدا ومدیتیشن و جهان هستی،درحدتوانم درخدمتم..دوستون دارم دوستای من❤️💙💚💜
باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......
استرس ندارم فقط بش فک میکنم😁 عزیزم شما چندماه اقدام نتیجه گرفتی
من دفه سوم اقدام باردارشدم شکرخدا...افرین ک استرس نداری من ماه اخربیخیال بودم باردارشدم
یه بارفرصت وشانس زندگی تواین دنیابهت داده میشه پس همیشه درلحظه حال باش ولذت ببر.هیچ آینده ای وجودنداره..اگه میخوای روحت تازه بشه ویه حالی به خودت وبدنت بدی حتما مدیتیشن کن..امتحان کن ضرر نداره...شکرگزاری تورو توبالاترین فرکانس قرارمیده پس یادت نره هرلحظه شکرگزارباشی...کمک خواسی درزمینه آرامش ونزدیکی به خدا ومدیتیشن و جهان هستی،درحدتوانم درخدمتم..دوستون دارم دوستای من❤️💙💚💜