خاطرات دوران نامزدی و عقد 😑

من یه خاطره دارم خیلی بده ولی میگم چون هیچوقت یادم نمیره

یبار با شوهرم ک اون موقع نامزد بودیم نامزد بازیمون گل کرده بود تو ماشین..... شب بود به خیالم کسی نمیبینه یهو شوهرم گفت واااای نگو یه پیر مرد هیز کل اون زمانو پشت پنجره داشت دید میزد

هنوز ک هنوزه از اونجا رد میشیم بدنم میلرزه

یادم نیس خاطره خاصی ، ولی بین تموم دعواها و مشکلاتمون عشق وجود داشت ، حتی روزای بدمم یاداور از خودگذشتگی و عاشقی همسرمه ... 

حتی الانم که داریم روزای سختیو تحمل میکنیم و بچمون سقط میشه بازم دلم میخواد فقط به همسرم فکر کنم و دعا کنم این روزا تموم شه زودتر و من بمونمو اون و خیال راحت ..

😂😂😂نمیدونم

دله دیگه 

یهو هوس موز میکنه 😐😐😐😂😂😂

یروز خانوادگی رفتیم باغشون بعد شبش رفتیم بیرون واسه شام گفت میخوام بدزدمت من فکر کردم شوخی میکنه اخر شب که رسوندمون در خونمون من هنوز تو ماشین بودم همینکه  مامانمینا پیاده شدن گازشو گرفت رفت  😂😂😂

البته وقتی برگشتم مامانم دعوام کرد چون ۲ شب بود 

ی روز بارونی ک باد سردی میومد ایقد دویدیم تو پارک و خندیدیم ک سرما خوردم اولین باری بود که باهم رفتیم بیرون

گرونه🤦🏻‍♀️ یه توت بردار😁

موز کجا بود

برو از تو یخچال یه دونه گوجه چند تا خیار هستی هر کدوم رو خواستی بردار

اولین بار اینکه کتابم در اینترنت منتشر شده او گفت

یبار اومدم سر به سرش بزارم با چالش پیامک بازی 

نوشتم : اصلا انتظار نداشتم باهام این کارو بکنی بای!!😭

اونم هزار بار نوشت چرااا؟ چیشده ؟؟ چندین بار زنگ زد من جواب ندادم!!!😯😨😨😨

بعد یه ربع نوشتم منو عاشق خودت کردی🙃😜

بی احساس بی جنبه نوشت دیگه با من شوخی خرکی نکن بدم میاد از محل کارش مرخصی گرفته بود بیاد خونه😁😀😂😂

هنو کسی منو نگرفته

مگه چیکار میکردین  

کار خیلی بد بیابون خداوبودها نمیدونم چطو عین جن ظاهر شد

عملیات؟!

من مجردم با دختر خالم رفتم سر قرارش با رلش تو پارک ی گله دختر و ی گله پسر دورهم من تنها نشستم اقا ساعت ۱۰ شب شد من اومدم اینا جمع کنم بریم وسط بوس و بغل گفتم بلند شین گفتن اونارو بلند کن بیایم اومدم برم یهو رلش رف پشت درخت دختر خالم گیج نشسته بود میگف کجا رفتی حراست اومد گرفتمون😂 میگف پارک ب گند کشیدین 

دیگه من اروم اروم رفتم عقب با دختر خالم فرار کردیم تاکسی گرفتیم😂😂😂😂😂