2777
2789

این قضیه برای چندروز پیشه..شوهرم منو بچمونو گذاشت با برادرش رفتن ترکیه..برادرش ازمون بده..اینم یکم حالش عوض بشه .هدکاری کردم نره قبول نکرد و رفت...نقشه ی رفتنشم مادرشوهرم کشیده بود که اینم بره...خلاصههههه توی اون یه هفته مادرشوهرم یه بار نپرسید حالمو..یه بار نگفتن بی پول نموندی..یا مثلا بگن بیاییم دنبالت بریم بیرون..یا بگن ناهاری چیزی بیا اینجا..جالبه از پدرشوهرمم شنیدم که گفت رفتیم فلان رستوران با خانم..خلاصه...کلیه زحمتام گردن بابام بود..بعد چندروز پیش مادرشوهرو پدرشوهرمو توی پارک دیدیم...برا مادرشوهرم قیافه گرفته بودم..واقعا ازش دل چرکینم..فقط این نیست خیلی حقه باز و زرنگه.خیلی عذابم داده..

خلاصه اخرسر پدرشوهرم گفت چرا اینجوری هستی..منم کلی با داد و بیداد گلایه کردم..گفتم پسرتونو فرستادین ترکیه تفریح اونوقت یدونه از من خبر نگرفتین و فلان...چند تا حرف دیگه هم زدم..خیلی عصبانی بودم..حالا که چندروز گذشته میگم با خودم نباید اونطوری میکردم..فک کنم بهترین کار بی محلی بود و تلافی سرفرصت

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دیگه گفتی تموم شده رفته دیگه

فکرشو نکن

خدایااا کوچولوی توراهیم رو به تو میسپارم😍خودت به سلامتی برسونش به دستم👶♥️دختر قشنگم خوش اومدی به زندگیمون قول میدم واست بهترین مامان دنیا بشم توام قول بده که به خدا بگی که"خداایا منو صحیح و سالم بذار توبغل مامانم"منتظرتم💖💗👩‍👧👧
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792