2777
2789
عنوان

همش با خودم میگم...نباید به مادرشوهرم اونطوری میگفتم..

| مشاهده متن کامل بحث + 357 بازدید | 27 پست

عزیزم مگه چه کاری داری که بایدیکی باشه برات انجام بده ؟

خودت کاراتو انجام بده نه دلخوری از خانواده همسرت داشته باش نه زحمت رو دوش خانواده خودت بنداز 

الانم دیگه به کاری که کردی فکر نکن خودتو اذیت نکن

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

الان خوب کاری کردی 

ولی همون موقع وقتی همسرت رفت باید میرفتی با خواهر برادرت سفر اصلا هم با شوهرت تماس نمیگرفتی به کسی هم خبر نمیدادی وقتی برگشت میگفتی دیدم تو تفریح لازم داری رفتی ترکیه گفتم ما هم آدمیم یه دوری بزنیم 

 belfijoon هستم                                                                 
خوب کاری کردی، اونا چی جوابت دادن؟ 

هیچی...مادرشوهرم هیچی نمیگف..گاها میگف نمیخاسم مزاحمت بشم..یا مثلا میگف اینطوری میکنی من نیام خونت...و یه حرف دیگه..اخه هرسری من میرفتم خونشون یدونه چایی هم نمی اورد برام..منم به شوهرم گفته بودم اونم به مادرش گفته بدد..بعد برگشت گفت وظیفه من نیس چایی بیارم.برو خودت بریز و بیار

جنسشون خرابه..احتمالا دشمنیشون بیشتر میشه

ایکاش منم میتونستم حرف بزنم ،  فقط سکوت میکنم  تو همه مواقع  فقط دیگه الان ی ماهه کلا دیگه نمیرم خونشون هیچ بحثی هم نکردم  اوناهم ی زنگ نزدن بم   اینقد هم بهشون خوبی کردم  میگم ایکاش منم از روز اول  محل نمیدادم بهشون خودمو میگرفتم براشون  کلا هرچی ادم کلاس بیاد  خانواده شوهر انگار خوششون میاد 

ایکاش منم میتونستم حرف بزنم ،  فقط سکوت میکنم  تو همه مواقع  فقط دیگه الان ی ماهه کلا ...

عزیزم...منم خیلی سکوت میکردم..خیلی خوبی میکردم..دیدم اینا اینجوریند..شدم یه ادم مثل خودشون

عزیزم...منم خیلی سکوت میکردم..خیلی خوبی میکردم..دیدم اینا اینجوریند..شدم یه ادم مثل خودشون

خوب کردی جواب میدی حداقل تو دلت نمیمونه 

برای من که سر اینکه من شیر نداشتم بچه شیرخشک میخورد ی ماه اول زایمانم با من حرف نمزدن زنگم نمیزدن شاغلم بچمو مامانم نگه میداره  مامانم مریض شد گفتم دوروز نگه میداری بچه رو مادرشوهرم درجا جوابم کرد ک شاید حالم بد شه  نگه نداشت بچمو  الانم گ دست بچم شکسته ی هفته  یه زنگ بم نزدن احوال بگیرن بعد با همه این اوصاف باز شوهرم همه کاراشونو انجام میده و همش بهشون سر میزنه 

خوب کردی جواب میدی حداقل تو دلت نمیمونه  برای من که سر اینکه من شیر نداشتم بچه شیرخشک میخورد ی ...

شوهرم منم مثل شوهر توعه..حرصم میده با کاراش..بیخیال فکر نکن...بهتر که زنگ نزنن..از تو هم انتظار نداشته باشن..من بهشون گفتم دیگه از منم هیچ انتظاری نداشته باشین

من یه چیزی بگم تو از پس شوهرت بر نمیای اونا بر بیان ؟ حالا باید زنگ میزد و میرفتی این مدت ولی اینکه ...

عزیزم اینا پول سفر شوهرمم دادن..خودشون اینو ترغیبب کردند بره..درسته شوهرمم دلش میخاست بره...ولی پدرمادرش باعث شدن اینمبره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792