من 19سالگیم فسنجون رو از نزدیک دیدم قبلا اسمشو شنیده بودم تو بازی اسم فامیل ازش استفاده میکردم
همبرگر رو 17سالگی دیدم و قسمت وحشتناکش اینجا بود که من نمیدونستم سرخش میکنن تو راه خونه خام خام خوردم و عق زدم چون پاش پول داده بودم دلم نمیومد بندازمش دور
خوردن ماهی رو اولین بار تو 19سالگیم تجربه کردم و بدم اومد ازش
تا 19سالگی فرق بین پرتقال و نارنگی رو نمیدونستم
و همچنین البالو گیلاس رو از نزدیک ندیده بودم
ممکنه الان خیلیاتون باورتون نشه و بهم انگ دروغگویی بزنین
باید بگم من از 19سالگی ببعد از ی روستای فوق محروم
اومدم ساکن سعادت اباد شدم* بواسطه ازدواج*😅و حسابی ابرو ریزی راه انداختم از خنگیم
من ی دهه شصتی هستم زمان مان اینترنت نبود تمام اطلاعاتمون در حد دوستای خنگتر از خودم و تلوزیون و کتابای درسی بود
دفعه اولی که الویه دیدم فکر کردم باید داغش کنم تا بخوریم تا اون موقع حتی اسمشم نشنیده بودم 😵😵😵😵
خوراکی مورد علاقه منو دوستام زمستونا خیارشور بود بهارا قوره که میرفتیم از باغای مردم میکندیم
تنها میوای که تابسونا میخوردیم خیار و هندونه و انگور بود
زمستونا خانوادمون اگه خیلی میترکوندن یبار انار میخریدن با چند ماه یبار سیب ....
ممکنه الان خیلیاتون باورتون نشه و بهم انگ دروغگویی بزنین
باید بگم من از 19سالگی ببعد از ی روستای فوق محروم
اومدم ساکن سعادت اباد شدم* بواسطه ازدواج*😅و حسابی ابرو ریزی راه انداختم از خنگیم
من ی دهه شصتی هستم زمان ما اینترنت نبود تمام اطلاعاتمون در حد دوستای خنگتر از خودم و تلوزیون و کتابای درسی بود
شمام اگه خاطرات خنده دار دارین تعریف کنید
من بازم میگم از شاهکارام