من زندگی سختی داشتم اما الان زندگی عالی و رشته و خوب و خانواده خوب داشتم
من پدر و مادر نداشتم و داخل پروشگاه بودم تا اینکه یه روز یه خانواده پولدار قبولم کردند و منو بردند و بعد دانشگاه رفتم و مهندسی ارشد قبول شدم و خب خواستگار های خوب زیاد داشتم تا اینکه یک روز یه اقای خوشتیپ و پولدار امد همشون همینطور بودند اما به دلم نشست و خب باهم ازدواج کردیم
3سال زندگی کردیم و خونه بزرگ و ماشینی خوبی هم داشتیم وهمه چیز عالس بود تا اینکه خواستم بچه دار بشم
اما نشد 2سال خارج از کشور درمان میکردم و هیچ درمانی پیدا نمیشد تا اینکه نیت کردم که برم کربلا و از امام حسین بخواهم
رفتم و بعد از برگشتمون1ماه بعد رفتم سونا که جواب مثبت بود و من 2قلو باردار شدم 2تا دختر خوشگل از اونجای که وعهض مالی خوبی داشتیم سرکار نرفتم دیگه و با دختر های خوشگلم بودمو بعد از 3سال دوباره باردار شدم و یک پسر ناناز خد بهم داد
و زندگی عالی بود و براشون اتاق جدا لباس های شی و همه چیز فراهم بود و الان هم دوباره یک پسر ناز خدا بهم داده که 3ماهش هست
و من مدیون امام حسین هستم