سلام دوستان یکی از خاهرشوهرای من سر ی موضوعی کلی نفرین ب خانواده من کردوبرادرشوهرام وبقیه حق روبمادادن وگفتن اشتباه کرده وحق نداشته اونطوری نفرین کنه چنروز بدازون قضیه داداشم دستش سوخت ودوهفته بدشم پدربزرگم یهویی فوت کرد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عمر پدربزرگتون تا همین حد به دنیا بوده، خدا رحمتشون کنه
سوختگی دست داداشتونم یا حادثه بوده یا بی احتیاطی
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "
بیخیال بابا وقتی میگی همه گفتن حق باشماس اتفاقای اخیر رو پای نفرین اون نذار مگه اینمه خودت یقین داشته باشیحق با خواهرشوهرت بوده ک در این صورت برو ازش عذرخواهی کن