2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

در آینده نزدیک خواهم بود. مواظب اول خواب و بعدم خوراکت باش. چون فقط خودت و داری

کیا با وجود همه سختی هاش دوست دارن چهارتا بچه داشته باشن؟😄 ریپلای کنین همدیگه رو پیدا کنیم😃

جاریم داره اول دخترش خیلی آروم بود بخاطر همین زود باردار شد ولی تا ک باردار بود و بچش هی بزرگتر میشد میگف پشیمونم اخه خسته میشم 

ولی در کل راضیه حالا اخه خودش خواسته بود


اون‌بچه اول ک آورد گف چهلمش باردار میشم بعد پری نشد تا ۸ماه بعدش همون ماه هشتم باردار شد بعد یک ماه ونیم سقطش کرد بازم ماه بعدیش پری نشد وباردار بود دیگه

این کینه ی شتری نیست،زخم عمیقه.تو نمیتونی دستتو تا ارنج بکنی تو قفسه سینه ی من و شش ماه و ی سال بعد ک با دیدن دستات وحشت میکنم بهم بگی کینه ایم .خیر.کینه ای نیستم.زخم خوردم...     گیریم خنجر حرف تو بر پهلوی باورها نشست ؛ نوشدارویی ... شرابی... شیونی... شعری به کارش میکنیم ؛ دِل که چِرکین شد ، چکارش میکنیم ؟؟؟  

ممممممممََننننننننننن  

دیدم دست سردار زمین افتاد روبه کربلا زدم فریاد زدم فریاد...خوندم گاهی روضه ی تن قاسم...گاهی شعر اکبر ناظم...زدم فریااااااددد....ای اهل حرم میرو علمدار نیامد....اااااااییی دل مشو آرام که دلدار نیامد...یارهست توحرم هنوزعلمدار هست...علم حیدر کرارهست...سپهدار هست.....میریم  پرچم صهیون رومیندازیم ...یه حرم مدینه میسازیم که سردااااررر هسسستتتت....ماااالشگرذوالفقارصاحب الزمانیم....مااااا لشگر انتقام سخت شهدااایییممم#ما_ملت_شهادتیم.    #ما_ملت_امام_حسینیم.....#انتقام_سخت.      مرگ برآمریکا مرگ بر اسرائیل.  مالشکرذوالفقارصاحب الزمانیم......مالشکرانتقام سخت شهداییم...یا حسین
در آینده نزدیک خواهم بود. مواظب اول خواب و بعدم خوراکت باش. چون فقط خودت و داری

ممنون،خواب که نگو...از بعد ماه رمضان،همه ش در حال خواب دیدنم... وقتی بیدار میشم انگار کتک خوردم...ماه رمصان خوابم کمتر بود اما شارژ بودم...خوابم که بد باشه،روزم بد شروع میشه

من ۳ تا دارم کلا دست تنهام  ۴ ساله ۳ساله و ۸ماهه

وای عزیزم چقدر کمه فاصلشون خودت خواستی؟؟ سخت نبود برات این بارداری های پی در پی

دلم برای شبای خونه روستایی مادربزرگم تنگ شده شبایی که رو لحاف و تشک یخ غلت میزدیم   شبایی که با صدای قور قور قورباغه ها جیر جیر جیرکا خوابمون می‌برد آخ که چه آرامشیییییی  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792