چجوری شوهرمو قانع کنم که اینقدر حاتم طایی نباشه؟؟

اشتباه شما که من هم انجامش دادم همینه قناعت بیش از حد و با سیلی صورت رو سرخ نگه داشتن اینطوری خیال برشون داشته که شما وضع تون خوبه 

همسرتون هم وهم برش داشته که باید به همه کمک کنه

ببخشید این رو میگم 

خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند

جدی برخورد کن بگو اگه بچه تو زندگیت رو دوس داری کمک نکن، یه ماه پیش مادرشوهرم اومد گفت پنجاه میلیون بدین خونه مون رو بازسازی کنیم شوهرم گفت من تا زیر خرخره زیر قرض و وامم ولی بازم کم یا زیاد کمک می کنم مادرشوهرم گفت وظیفه ات باید ماشین زیر پات رو بفروشی بدی، من یه اتیشی گرفتم که نگو بعد رفتنش به شوهرم گفتم یه هزاری بدی من رفتم تو هم برو با پدرومادرت خوش باش بعدش زنگ زد گفت شرمنده من کمک نمی کنم

یه طوری باید این رو به همسرتون بفهمونید چطوری رو خودتون باید بفهمید

با وجود اونهمه شیفت سنگین واقعا کم کاری مبکنن در حق همه

دقیقا درد من همینه😓😓😓

فقط میخوام همسرم من و بچه هام رو درک کنه ولی متاسفاته انقد دربرابر کارایی که در حق خانوادش کرده کوتاه اومدم الان هر کاری دارن انجام میده بحساب اینکه وظیفشه چون اینجوری براش جا افتاده 😔

خیلی شرایطم بده 😓

نه منظورم خونواده همسرته

همین عزت نفس و غرور همسرت البته نه از نوع بدش از نوع خوبش باعث سواستفاده خانواده اش شده

شوهرت هم منطق نداره بگو وسایل دانشگاهت رو برات بخره که حساب دستش بیاد قسط وام هم شما نده خودش بده 

عزیزم گفتم که چون خانوادت کمکت میکنه دلشون نمیسوزه و حتی ممکنه بفکر کندن ازتون باشن بخصوص که میگن دوتا پزشک و دکترن ....ولی برات مهم نباشه 

من اوایل ازدواج همسرم حتی حقوق منو به خانوادش میداد در صورتیکه خیلی تو زندگی کممون میزاشت هیچ خرجی برام نمیکرد  و در کل بی انصاف بود من نخواستم شان خودم و حتی خانوادش را پایین بیارم و گذشت کردم  درسته از یجا کمی حواسم را جمعتر کردم ولی اون کار خودش را میکرد ولی مسایل طوری پیش رفت که الان ابدا اینطور نیست که هیچی مطمین هم هستم فهمید چه اشتباهی کرده 

نظر من اینه شان خودت و خانوادت و جایگاهت را حفظ کن سر دو نیم میلیون وسیله حساس نباش شاید باورت نشه ما شاید همینجوری کلی وسایلمون را به خانواده هامون دادیم در صوزتیکه درامد متوسطی داشتیم ولی از  نظر اونها دوتا کارمند بودیم و شاید انتظار ازمون داشتن بعد سالها تو شرایطی قرار گرفتیم بر عکس شد اونها به ما کمک کردن البته با میل و رغبت بخصوص مادرشوهرم که اوایل فقط دنبال کندن بود طوری شده بود مدام از من دفاع میکردو حتی از پدرشوهرم میخواست کمکمون کنه نه اینکه وضعمون بد شده باشه ها ولی اونها تغییر کردن   الان فهمیدم اون موقع به هر حال اونها هم درسته دارایی زیادی راشتن ولی احتیاجات زیادی هم داشتن مثلا دختر دم  بخت و..

تهش من به برکت مال معتقدم