سلام. میشه کمکم کنید من دیگه عاجز شدم هرچقدر فکر میکنم ب هیچ نتیجه یی نمیرسم.ی پسر دارم ک امسال میره کلاس اول تومحله ما هم یکی دوسال بچه ها از پسرم کوچیکنو از قضا همشون دخترن.وقتی ب پسرممیگم تو بزرگ شدی بادخترا بازی نکن بهونه میاره ک شما ک باهام بازی نمیکنید یا داداش برامنمیاری تنهام اونمچجور باگریه ☹🤦♀️بدبختی هم میره بیرون بازی بعضی وقتا بازیش نمیدن میبینم یواشکی ک التماس میکنه بهشون یا اینکه بدون هیچ تقصیری میره عذرخواهی میکنه تا بازیش بدن.الانم جدیدا یاد گرفته وقتی پول میدم میره ب اونا هم یچی میخره و هربارم ک میگم پسرممگه اونا یچی میخرن ب تو میدن .باهرروشی باهاش حرف زدم همه نوع امکاناتم داره حتی بیشتر از اون بچه ها ولی درمونده شدم چقدر باهاش حرف بزنم قول میده ها ولی فرداش یادش میره بهم میگ کنترلم دست خودم نیس🙄🤔چیکارکنم برا خودش شخصیت قائل باشه هی میگم میری دوست خودت پیدامیکنی همکلاسی پیدامیکنی باز فرداش میره منت دخترا رومیکشه تا بازی کنه.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
الهی مثل بچگی خواهرزاده من. ابن دوستا اعتماد بنفس بچه ها را پاببن میارن. اونم اسباب بازیاش و خوراکیاشو به دویتاش میبخشید یکبار التماس میکرد بازیش بدن چوب لباسی کرده بودنش