کلا بابام فازش اینه حرف حرف خودش باشه
دلش میخواد همه سرشون رو جلوش خم کنن منت بکشن اون مثل یه قهرمان بیاد بهت کمک کنه بعد تو شب و روز تشکر کنی
منم شوهرم ادم این حرفا نبود چاپلوس نبود
پولی نداشت ولی میگفت میرم کارگری سرمو خم نمیکنم چدر زنم به من چیزی بده
از طرف دیگه هم بابام دلش میخواست راجب همه چی نظر بده ما بگیم چشم منم گوش نمیکردم
مثلا همون جا دلیل دعوا این بود که با شوهرم شام رفتیم بیرون ساعتای 11 اومدم خونه
در رو وا کردم پرید روم