باشوهرم یک ماهه قهرم دعواکردیم کتکاری کرد.من خونه مامانمم یه ماهه.دوسه روزه مادرش اینا ازشهرستان اومدن خونه شوهرم میدونه ماقهریم پامیشه میره اونجا غذادرست میکنن میریزن میپاشن امشبم رفتن پارک شوهرم اومد دم در بچمو گرفت ببره پارک بچم یه سالشه.خواهرشوهرمم مهمونشون کرده بود افطار.اصلا ذره ای وضعیت من مهم نیست فقط فکره خودشونن انقدرخودخاهن خوش میگزرونن ومهمونی میدن واونوقت من اینجا بسکه حرص خوردم خداشاهده موهام دونه دونه سفیدشدن فقط ۲۵ سالمه انقدر اینامنو اذیت کردن این چنساله به روش ها مختلف...خدایا من خستم کو عدالتت
عزیزم نمیخام دق دلیتو در بیارم، چون دیدم بهت میگم بعد از مرگ مادر که حالا دست خداست هیچ وقت هم برا کسی نخاییم، مسندو به خواهر یا خواهران انتقال پیدا میکنه. چون اینچنین ادمی رو تو اشناها دیدم بهت میگم سنجیده رفتار کن. ولی شرایطت با بی شغلی، سخته
تو این زندگی با کتکاری، بچه هم نابود میشه یا باید بتونی شوهرتو آدم بکنی یا با عرض معذرت قید این زندگیرو بزنی، عزیزم پدر نداری ولی به هر حال مادر داری و از اون مهمتر خدارو داری. فقط توکل کن و خودت هم اراده