باشوهرم یک ماهه قهرم دعواکردیم کتکاری کرد.من خونه مامانمم یه ماهه.دوسه روزه مادرش اینا ازشهرستان اومدن خونه شوهرم میدونه ماقهریم پامیشه میره اونجا غذادرست میکنن میریزن میپاشن امشبم رفتن پارک شوهرم اومد دم در بچمو گرفت ببره پارک بچم یه سالشه.خواهرشوهرمم مهمونشون کرده بود افطار.اصلا ذره ای وضعیت من مهم نیست فقط فکره خودشونن انقدرخودخاهن خوش میگزرونن ومهمونی میدن واونوقت من اینجا بسکه حرص خوردم خداشاهده موهام دونه دونه سفیدشدن فقط ۲۵ سالمه انقدر اینامنو اذیت کردن این چنساله به روش ها مختلف...خدایا من خستم کو عدالتت
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
چه اهمیتی داره؟ مگه شما برای ایشون زندگی می کنی؟ مسئله بین شما و همسرت هست. فرض کن اونا بیان ...
نه حل نمیشه ولی رفتارا وعملکرد ادما خیلی تاثیرداره وقتی من نیستم میان توخونه ی من تو وسایل من متوجهی؟ومهمونی هاشونو زیاد میکنن وبیرون میرن شوهرمم کاملا باهاشون هماهنگه
من بدون شغل با یه بچه یکساله تواین مملکت جدا شم چیکارکنم؟ پدرم ندارم برادرم ندارم
عزیزم شما به کنار، خونواده اش چه ادمی هستن که زندگی برادرشون واسشون مهم نیست، عزیزم میدونم سخته، یا باید کنار بیایی یا واسه همیشه جدا بشی. اینطور خودتو اذیت میدی. میدونم سخته ولی فکراتو خوب بکن قبل اینکه دیر بشه و وجودت از بین بره.