آره بابا یکبار خونه مامانم بود خواهرم و بچش. همش دنبال من راه میره چون من باهاش بازی میکنم داشنم کیسه آشغالارو درمیآوردم ک ببریم بیرون داشت میومد دست بزنه خواهرمو صدا زدم گفتم بیا بگیرش همش هم با گوشیش بازی میکنه انگار ن انگار بعد اومد زد تو گوش بچه قرمز شد. من و مامانم توپیدیم بهش. بعد خودش رفت بوسش کرد من خیلی دعواش کردم چون اصلا نمیتونم این صحنه ها رو ببینم من خودم مجردم خونه خودم بودم میبردمش پیش خودم. بچه نه تفریح داره نه چارتا بچه ای میبینه مادرشم ک بازی نمیکنه باهاش یکسزه تو خونس افسرده شده بچه 3 ساله اون بزرگ شه چی میشه واقعا وقتی صلاحیت ی بچه رو ندارن چرا میارن آخه اون بچه گناهی نداره. شماها ک انقد میرسین بهترین بچه رو با بهترین روحیه دارین تحویل جامعه میدین. خدا واقعا خیرتون بده