منم سر دخترم اینجوری بودم همش قهر میکردم ازبس زود رنج شده بودم
از الان روی خودت کار کن چون از روزی که بچه بدنیا بود روزی هزار بار تصمیم میگیری طلاق بگیری و گریه و زاری و به معنای واقعی زندگیت میشه جهنم
به منم گفتن ولی من میگفتم نه بابا ما لیلی و مجنونیم و مثل بقیه نمیشیم و فلان ولی نگم برات که چیا بهمون گذشت ولی خوبیش اینه که فقط سه ماه طول میکشه و بعدش دوبار میشین همون آدمای قبل
از الان خدا بهت صبر بده
خب میتونی بری خونه مامانت من سره پسرم مادر شوهرم اینا اومدن موندن خونه ما منم دیدم اینجوریه رفتم موندم خونه مامانم
انشاا... زایمانِ راحتی داشته باشی و فندقت صحیح و سالم بدنیا بیاد
ببین منم خیلی استرس داشتم واسه زایمان و آخرا همه ش تپش قلب داشتم ولی خیلی اونروز همه چی بامزه گذشت و اصلا با تصوراتم یکی نبود به چیزای خوب فکر کن من همه ش میگم کاشکی یه کلاسی میزاشتن واسه سه ماهِ اولِ بعد از زایمان چون جهنمی ترین روزای زندگیِ هر زنی هستش و همه اطرافیام که زایمان کردن دقیقا همین حالو داشتن زایمان که یه روزه چشم به هم بزنی فندوقت توی بغلت خوابیده
اگه انقدر وحشت داری برو از روانشناس نامه بگیر سزارین کن راحت
نمیفهمن که دیروز به شوهرم میگم این ده روز اول زایمان و برو خونه مامان من خودم تنها باشم یکم با خودم کنار بیام بعد بیا مامانش مث طلبکارها میگه یعنی میگی بیاد اونجا که ما نیایم اونجا نخیر ما میام من دیگه چی میتونم بگم
اینجور مردا را هرکار بکنی درست نمیشن مگر اینکه هرچی بخواهی بگی یه مادرجون بزاری اولش بعد یه مدتم خودش چون فکر میکنه از مادرش مشاوره میگریی حتی اگه هم دیگه اولش نگی کاریی را که میخواهی میکنه اگرم میخواهی زودتر نتیجه بگیری اگه کاریی مادرش پیشنهاد داد یا چیز دیگه ای به نظرت خوب بود آمدی خونه از مادرشوهرت تعریف وتمجید کن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
