مادر شوهرم خیلی باهام بد رفتاری میکنه دیروز رفته بودیم خونشون به شوهرم گفتم بریم خونه هنوز افطاری درست نکردم خواستیم بریم مادر شوهرم صدام زد گفت : طاقت نداری یه لحظه بشینی معلومه از من خوشت نمیاد گفتم نه و اینا بعد تازه رفته زنگ زده به شوهرم گفته زنت بهم میگه که از من بدت میاد تازه هم داشتیم دعوا می کردیم تورو خدا یه راه حل بدین چی به شوهرم بگم
دنیا فقط صد سال اولش سخته .. مرگ جزئی از زندگی است و تولدی دوباره در دنیای دیگری که اون دنیا بستگی به اعمالت داره که اگه در این دنیا خوب بودی و ظلم نکردی اون دنیا رو خوب ساختی و بالعکس اگر بد بودی و ظلم کردی که تا ابد روحت در عذابه
تا از در اومدی بیرون پیش شوهرت گریه میکردی میگفتی بهم اینجوری گف من این همه دوسش دارم برا چی همچین فکری میکنه در موردش یکمم پیاز داغشو زیاد میکردی دیگه وقتی به شوهرت زنگ میزد شوهرت جوابشو میداد
انسان غرق شود قطعا میمیرد! چه در دریا چه در رویا چه در دروغ چه در گناه چه در خوشی چه در قدرت چه در جهل چه در انکار چه در حسد چه در بخل انسان بودن به تنهایی یک دین خاص است