2777
2789
معلومه که سخته..به هرحال هرکاری سختی های خودشو داره...بنظر من اگه آروم آروم پیش بری زیاد اذیت نمیشی...
اینم کسرا کوچولوی من در حال تاب بازی خوابش برده..تو رو خدا ببینید خاله های مهربون...فقط یه لایک کوچولووو (http://photo.ninisite.com/Showphoto.aspx?vid=2015050815310328837)

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

من اذیت شدم، خودم بیشتر وابسته بودم، بعدازاینکه دخترم میخوابید تازه بیتابیها و گریه هام شروع میشد و منجر به خونریزی بینی و سوزاندن رگ بینیم شد از فشار عصبی زیاد، ولی توصیه میکنم یه ماهی به مرور وعده هاشو کم کن و روزی که خواستی اقدام کنی اول برو یه امامزاده بهش شیر بده و یه چیزی نذر کن و بعد شروع کن کوچولوت چیه چندوقتشه کجایی
دخترم عشقم، همه زندگی من، تنها آرزوی برآورده شده ی من از کودکی... دوستت دارم.. خدا نگهدارت باشه.
دوستم به توصیه ام عمل کرد و خیلی خوب کارشو انجام داد، موفق باشی، این روزها هم میگذره ، من که دلم یه ذره شده واسه دوران شیردهیم با اینکه اون روزها اذیت میشدم از بیخوابی و خستگی ولی خوب بود خیلی
دخترم عشقم، همه زندگی من، تنها آرزوی برآورده شده ی من از کودکی... دوستت دارم.. خدا نگهدارت باشه.
به نظرم از فردا با توکل به خدا و مدد اهل بیت و به برکت این ماه شروع کن وعده هاشو کم کنی تا اواخر دی و اون موقع به یه مناسبت خوب شروع کن، ایشالا به خیر میگذره، کوچولوتو از خودت طردو جدا نکن که روحیه اش خراب نشه، من چون یه دفعه انجام دادم دخترم بعد از یه ماه عصبی شده بود
دخترم عشقم، همه زندگی من، تنها آرزوی برآورده شده ی من از کودکی... دوستت دارم.. خدا نگهدارت باشه.
من صبح بردمش حموم و اونجا بهش شیر میدادم و چون خودم میدونستم آخرین باره که داره با هوش کامل میخوره کلی گریه کردم بعد رفتیم پارک و کلی بازی کرد و موقع شیر بعد از ظهر که میخواست بخوابه تو ماشینخورد گفت تلخه و کلی بهونه گرفت و شیر پاکتی براش گرفتیم و رفتیم یه پارک دیگه ناهار و بازی و با گریه خوابید، من روشم اشتباه بود، سه شب بهش دادم ولی همش با استرس که نفهمه و به فکر اینکه آخرین بارامه گریه و ناراحتی، تا اینکه صبح شب سوم یه دفعه خوردو من دیدم خوابه ولی پاشدو گفت شیر شیرینه و من انقدر فشار عصبی داشتم که بینیم خونریزی کرد،
دخترم عشقم، همه زندگی من، تنها آرزوی برآورده شده ی من از کودکی... دوستت دارم.. خدا نگهدارت باشه.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز