امشب بعد از شام خیر سرمون دلمون گرفته بود گفتیم تو این کرونا جایی ام نمیریم حداقل بریم پارک یکم هوا بخوریم یه پیاده روی ام کنیم با خواهرم دوتایی رفتیم داشتیم قدم میزدیم دقیقا قسمتی از پارک که به نسبت بقیه جاها شلوغ بود نزدیک وسایل بازی بچه هام بود یه ادم مریض ادم که چه عرض کنم یه نخاله داشت راه میرفت خیلی معذرت میخوام داشت خودارضایی میکرد بلند صدا ام در میورد انقدددر حالم بد شد خواهرمم بچه است ۱۴ سالشه فقط دعا کردم اون لحظه ندیده باشه سرشو گرم کردم اونورو نگاه کنه هرچند فکر کنم دید چون قشنگ از بغلمون رد شد سریع رد شدیم برگشتیم سمت ماشین سوار شدیم گفتم به ما نیومده در بیاییم بیرون کثافت دنبالمون اومد وایساد جلو ماشینمون با دستش به من بوس میفرستاد میخواستم با ماشین از روش رد شم از وقتی اومدم سر درد گرفتم بخدا