چرا آدما باید انقدر درد توی زندگی تحمل کنند و بعد هم از دنیا برن؟
من پسرمو از دست دادم و بعد از اون هم ماه هاست باردار نمیشم
جاریم طبقه بابامونه زایمان کرده هرروز صدای بچه اش میاد و من خیلی خودمو کنترل میکنم که گریه نکنم
دوستای نزدیکم باردار هستن و من وقتی کنارشون هستم حال دلم نمیتونه خوش باشه چون کسی نمیدونه تو دل من چی میگذره همش درمورد بارداری حرف میزنن که منو یاد بارداری و تکون های بچه ی خودم میندازه...
چند نفر از اقوام که با فاصله یک هفته قبل و بعد من زایمان کردن هی میبینم و پسرم میاد توی ذهنم که اکه بود الان اونم کفش پاش کرده بود و راه میرفت....
چرا انقدر درد؟ چرا؟