2777
2789
عنوان

چقدر زود میترکونن تاپیک اتتقام پریا رو میگم

| مشاهده متن کامل بحث + 518 بازدید | 48 پست
بیخیال  اونا عقده ای تشریف داشتن گزارش زدن خودتو ناراحت نکن

واقعاااا چراااا😑😑😑😑

یه ذره سرگرمی سایت داره همین داستاناشه بعد یه عده میان گزارش میزنن😐😐😐

یک روز رسد غمی به اندازه‌ی کوه  یک روز رسد نشاط اندازه‌ی دشت  افسانه‌ی زندگی همین است عزیز  در سایه‌ی کوه باید از دشت گذشت!  "مجتبی کاشانی"

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

تازه رسیدم به عروسیشون ترکید😁😁

اخرش خوندم که رضا و پریا دوباره ازدواج میکنن مامان پریا شوهر میکنه میره آلمان و علی ازدواج مجدد میکنه و آتنا با یکی ازدواج میکنه 


بحث کردن با ابلهان بی فایده اس😉 اگه نظرتون باهام همخوانی ندارد بهتره وقتت رو برای ریپ زدن نذارید ممنون میشم😜  
واقعا متاسفم واسه یه مشت ادم پشت کوهی . همش شده یه مشت خانم هایی که از کل دنیا بی خبرن و واقعا انگار ...

دقیقا این جور ادمارو باید بزنی خواهر و مادرشونو بهم پیوند بزنی !🤨

.
واقعاااا چراااا😑😑😑😑 یه ذره سرگرمی سایت داره همین داستاناشه بعد یه عده میان گزارش میزنن😐😐😐

منم درسته حالم خوب نبود ولی بعد از اینهمه رمان آبکی قشنگترین داستان این بود که خوندم از نظر خودم میگم

سریالش باید ساخت 

بحث کردن با ابلهان بی فایده اس😉 اگه نظرتون باهام همخوانی ندارد بهتره وقتت رو برای ریپ زدن نذارید ممنون میشم😜  
اخرش خوندم که رضا و پریا دوباره ازدواج میکنن مامان پریا شوهر میکنه میره آلمان و علی ازدواج مجدد میکن ...

خوب باباش چی میشه علی کیه مگه طلاق میگیرن وای چقد حساس شد







خدالعنتت نکونه که الکی گزارش میزنید

خدایا به زن هایمان حیا وبه مردانمان غیرت عطا بفرما.تا زندگی های همه خواهران و برادرانم از ادم تا خاتم باصلح وصفا وعشق پایدار بمونه 🙏🙏🙏
آخرشو بگو از اونجا که علی گم شد

علي اومد براي دختره يه خونه خريد كه جبران كنه بدياشو

زنشم طلاق گرفت رفت

بعد علي ميخواست دوباره با دختره باشه دختره قبول نكرد ميخواست خونه اي ك علي خريده رو بفروشه

بعد علي دوباره عوضي بازيش شروع شد ك خونه رو من خريدن نميذارم بفروشي

اخرش ميفروشه فرار ميكنه ميره پيش مامانش دختره

اونجام مياد پيداش ميكنه

دختره زنگ ميزنه به رضا شوهر سابقش 

رضا مياد علي رو ميزنه بيرون ميكنه بخ دختره هم ميگه برگرد سر زندگيت

باز باهم ازدواج ميكنن خوبي خوشي تموم ميشه

دیدین خدا بالاخره بغلمو با دستاش پر کرد؟                         امضای قبلیم: خدایامیشه بغلمو با  دستات پر  کنی؟ آخه  مامانم میگه: دستای خدا به لطافت نوزاد تازه  متولد  شدس❤ 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز