من شوهرم آدم خوبیه اما توزندگی اشتباه کرده ومن خیلی بهم فشار اومده اما بخشیدم چون دوستش دارم با اینکه یه موقع هایی حرصم میگیره از بعضی کارهاش اما بسوزد پدر عاشقی
مثلا من میگفتم حقوقش کمه اینو نخورم یا نپوشم یا از اینکه اون سر کار میرفت من ناراحت بودم که اون خستگی رو باید تحمل کنه ولی من خانه دارم من کارم از اون راحت تره دلم براش میسوخت ولی بد جوابمو داد
ولی اگه پیش مادرش بودیم زندگیمون از هم میپاشید چون خیلی دخالت میکنه
خداروشکر که نیستین ما الان پیش مادرشیم اولا زندگیمون خیلی خوب بود از وقتی اومدیم اینا زندگیمونو به گند کشیدن همینه من دارم کوتاه میام و صبورم وگرنه با دوتا بچه مارو به طلاقم رسونده بودن هزار بار