چن وقت پیش با شوهرم قهر بودم بعد همون روز مامانم رفته بود دکتر و سرم زده بود منم چسبو پنبه رو گزاشتم رو دستم و عکس فرستادم ببین حالم بد شدع بیچاره چن ساعت تو راه بود تا اومد وقتی رسید بوسم کردو...بعد خاست دستمو بوس کنه یهو چسبه بلند شد گف کو ببین دردت بقلبم یهو گفتم ن دولی اون دید فهنید ک دروغ گفتم خخخخخخ کلی خندیدیم شما چ سوتی های دادید؟؟؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.