سلام ،ي دوستي دارم ٦-٧سالع با هميم ،احساس ميكنم خيلييي نسبت ب من حسادت داره مثلا خودش ي دوس پسر داشت ك پسره راننده اتوبوس بود گويا خاستگارشم بوده ولي رسمي نيومده خاستگاري بعد گفته بود ك با اتوبوس ميام دنبال تو و مامانت بريم بيرون 😐بعد من يكي از اشناهامون گفتش ك از تو خوشمون اومده براي پسر داييمون پرستاري ميخونه و فلان ،من خيلييي دوس ندارم دوست دارمً مثلا كارمند بانك يا شهرداري باشه اينو ب دوستم گفتم گفت تو ن خودت كارمند بانكي ن فاميلات ن درو همسايه با خنده ام ميگفت
اصلا تحت هيچ عنواني نميخوام باهاش باشم ديگ
هر سري ام ك خدافظي كرديم خودش اومده پيام داده واقعا ديگ بدم مياد ازش
باهم ميريم بيرون مثلا ي پسر ميوفته دنبال من يا تيكه ميندازه ب من كليييي تو قيافه ميره