حدود ۶سال پیش روز نامزدی وقتی این وداداش دوقلوش جفت هم بودن به به وچه چه افتاده بود ب فامیل ها ک چه دامادی ولی نمبدونستن اون داداششه ک تیپ شخصیتی زده اون ک یه دماغ سربالا مو فشنی داره تیم جلف زده شوهرمن سیاه بخته .گذشت وعقد کردیم ک بعدعقداومد خونمون و من اتفاقی یه شماره دیدم توگوشیش نوشته بود فرشته جن گفتم این کیه مامانمم بودش گفت فرشته ج ن ده دوست دختر دوستمه بعدم کلی بهانه ک چرا این شمارشه اورد و مادرم گفت ولش کن این خامه بچست و ...خلاصه گذشت تا عروسی کردیم اوایل عروسی متوجه هیز بودن چشمش شدم ک بیرون چقدر دختراوزن هارو نیش میزنه هرموقع دختری میومد خونمون میومد میشست ور دلش ولی اگ مردی میومد میرفت بیرون منم بخاطراین رفتارش باکل دخترای دوروورم قطع رابطه کردم همیشه بیرون رفتنی دعوامون میشد از بس ک نگاه میکردب این واون .خلاصه کارم بجایی رسید ک افسرگی گرفتم ودوساله باهاش بیرون نرفتم تادوروز یش اتفاقی توبازاردیدمش و باهام اومد دکتر کلی بهم غرزدک ازباشگاه جاموندم بعدم گفت حال ندارم بشینم من میرم دورمیزنم نوبتت ک اومددزنگ بزن بیام سراغت .ن بیرون میبرن ن پارک ن خرید ن مهمونی میگه خودت برو همیشه واسه من میگه خسته ام خودت برو خیلی از زنا اجازه ندارن تنهابرن توتنها برو ازخداتم باشه😐بعد ولی همیشه واسه دوستاش هرساعتی باشه وقت داره ک باهاشون بره خریدو بیرون حالا بگذریم من ب این سبک زندگی تنهایی عادت کردم ک مهمونی وعروسی و جشن و خریدوپارک تنها برم .اگ هم بیادازبس نگاه با سن زنا میکنه ک دق مرگم میکنه نیادبهتره حالا من خودم ۱۷۵قدمه خوشتیپم تقریبا قیافمم قبلا کاربر کنجدوفندوق گذاشتم خیلی ها دیدن و گفتن ک خوبم و درحدی نیستم ک بهم خیانت بشه ب خودمم میرسم همیشه کاشت مژه وناخن وارایش و مرتبم😐😐بگذریم بریم سراغ ۵سال پیش دوستان من کپی واینا بلدنیستم الان تند تندمینویسم پست بزارید لایکتون میکنم اگر مایلید بقیشوبشنوید
لطفا خودتونو گول نزنید. عزیزم کسی که متاهله تعهد داره و نباید خطا کنه. وگرنه زنی که خراب هست و کار ...
درست میگی عزیزم گفتم ک مرد خیانت کار و هیز غیرقابل تحمله، تنها چاره رهاش کردن ب حال خودشِ، ولی من همیشه چنین مواقعی بیشتر از همجنسام میسوزم چون خیلی ب عینه دیدم...
نگاه کردم گوشیش بود یه نوکیا ساده داشت رو سکوت بود داشت زنگ میخورداروم ورش داشتم یه شماره برریسی شده بود ک سریع حفظش کروم وبیدارشد گفت گوشیموبده گفتم این کیه وگوشیوگرفت زدتودیوار صدتکه شد ک من شماره روبرندارم نمیدونست توذهنمه شماره و با تلفن مادرم بهش زنگ زدم برخلاف انتظارم ک بهش گفتم من زن فلانی ام و توبهش زنگ زدی وانتظارداشتم هاشا وانکار کنه گفت اره ماعمودوست داریم دوماهه باهمیم تمام نشونی های خونموبهم دادحتی رنگ تخت حتی چیزای توحمو و گفت شوهرت گفته صب کن دوروزدیگه فراریشون میدم قراره طلاقت بده منو بگیره نمیدونم تصورش کردید چه حالی داشتم یانه ولی باور نکردم گفتم غلط نکن به فکر خراب کردن زندگینی فقط گفت لباس زیر شوهرتم بگم چ رنگه چ مدله من فقط از بانگاه تا خونه سرلخت بدوبدو کردم ک برسم خونه و شوهرم بزنه زیرش بگه مزاحم تلفنیه ولی قشنگ قبول کرد وگفت گوه خوردم غلط کردم منم محکم زدم توگوشش و به دوتاداداشش زنگ زدم اومدن خلاصه دا اشاش بهم رو زدن ک ببخشمش و باکلی حرف و بدبختی یه تعهد دادو بخشیدمش بعداون فهمیدم توی اون دوماه دوتا رابطه دیگه بادونفر دیگه هم داشته ولی من بخاطر قلب خراب بابام و دخترم وابروم کوتاه اومرم ک ای کاش نمیومدم
بعداز اون من دیگه خیانتی ازش ندیدم یعنی اگرهم کرده دیگه دانا شده و شمارشوب کسی نمیده ولی همچنان چشاش هیزه و بهم اهمیت نمیده فراش یه طلسمی گرفتم ولی تاثیری نداشت میل جنسیشم کم شده پارسال اقدام کردم برای بچه دوم ب خواسته خودش گفت پسرمیخوام ولی نشد چندماه نشد بعد رفتیم دکتروگفت همسرت اسپرمش مشکل داره وآزواسپرمه وبچه دارنمیشه باز من بدبخت ب کلی در زدم تادرستش کروم الان ۳۵هفته ام حس وحال ۳۵ هفتگی دخترمودارم باز همش بیرونه بازهمش بی اهمیته بازمثل قبله سرزنشم نکنید ک چرادوباره بچه دارشدم چون درسته اخلاقش همچنان سربودولی بعد تعهددیگه خیانتی ازش ندیدم من احمق فک کردم ادم شده الانم چیزی ب وضوح ندیدم ازش ولی بازنگران اخلاقشم توروبه این خدای بالاسر من ضامن زندگیم امام رضا هست بادل های پاکتون فقط وفقط واسه این دوتابچه مظلوم وقلب خراب بابام به امام رضا روبزنید که اگه میخوادبره سمت خرابکاری نره خداجلوشوبگیره واقعا من افسرگیم تازه ب زورخوب شده تحمل ندارم بعدش خودمواتیش میزنم