لایکم کن
گذشت و ۴۰روزم تموم شد زنگ زدم بیادسراغم ولی گفت بیایی چکارکنی شهر غریب نمیتونی فردا بچه رومیکشی توحموم یاموقع شیردادن مامانم خیلی داناست گفت جمع کن ببرمت خودم بابام مرخصی گرفت و بردنم و کلی باروبندیل از مرغ و گوشت و خوراکی برام گذاشت عقب ماشین مادرم الان میگه اون موقع ها فهمیدم کاسه ای زیرنیم کاسه هست ب روت نیوردم خلاصه رفتنی ازدم در شوهرم دهنش وامونده بودالبته خبردادم ک میریم.انگار شوکه بود انگار ترس داشت یه حالتی رفتیم و مادرم گفت میمونم پیشت یه مدت وشوهرمم میگفت خاله ببرش باخودت بمونه بخدا بچه روکشته دیگه مادرم سمج تر شدو گفت ن پسرم باید بمونه سرخونه زندگیش منم یه مدت زندگیموول میکنم میمونم پیشش بعد شوهرم توخونه تلفنشو خاموش میکرد ک مشکوک بود
یه روز مادرم سرنمازبود داشت دعا میکردخدایا فلانی یعنی من گناه داره اگ شوهرش بلایی زیر سرشه به حق امام رضا بندازبیرون تااینجام ک دخترموتنها نزارم نمیدونست من دارم گوش میدم و خلاصه چندروز گذشت بااینکه خو نریزیم تموم شده بود نه رابطه ای ن بوسی ن حرفی یه تکه یخ شده بود یه روز عصر صاحبخونه اومد گفت قراردارتون تموم شده و باید تخلیه کنید هرچی میگفتم دنبال خونه بگردمیگفت حال ندارم و من بدبخت باشکم پاره توشهر غریب دنبال خونه میگشتم گذشت تادوسه روزبعد ک خواب بودروتخت و دیدم یه نوری وسز دوتا پاشه
پیشاپیش پربازدید شدن تاپیکت تبریک میگم
لطفا خودتونو گول نزنید.
عزیزم کسی که متاهله تعهد داره و نباید خطا کنه.
وگرنه زنی که خراب هست و کارش همینه که نمیشه ازش توقعی داشت.
زنی هم که سالم باشه هیچ وقت با مرد متاهل رابطه برقرار نمیکنه.
البته که خیانت ربطی به جنسیت نداره فقط چون موضوع بحث خیانت آقا بود من درمورد این موضوع گفتم.
خوب
