من ۱۵سالگی بدون اینکه قبلش به ازدواج فکر کرده باشم حتی به شوهرم یهو نمیدونم چجوری چطور بعد خواستگاری عاشق شدم و با کلی پافشاری با کسی نامزد کردم که قبلش ۶ماه نامزد بوده و جداشده جدایی هم از طرف خانم بوده که کلا سر و گوشش میجنبیده
خب
خب حالابعدش؟
من میدونستم شوهرم کلا عشق اول بوده و دوسش داشته خب حدود یه ماه مونده به عقدمون دوباره خانوم زنگ زد و کلی پیلم و حرف از خود مادرش و دخترش کلی نامه که بیاین برگردین به هم که همسرم کلا فحش داد و قبول نکرد و به منم گفت
من اون موقع سرم گرم بود و هیچی کلا درگیرش بودم تا به الان بعد زایمانم
که نگم روز عروسی اون خانم چه بلایی سر جشن اورد با اجیر کردن یه عده که تا الان عقدش با منه
حالا بعد زایمان و کلی سختی که به اسایش رسیدم شدم شکاک شدم بد دل که نکنه دوسش داره بازم نکنه تلفنی رابطه دارن
دیروز همسرم خبر نداشت من برمیگردم خونه
ت همین حین گوشیش زنگ خورد که شمارش افتاد دادم جواب بده قطع کرد بعد نمیدونم چی شد گف پاک شد شماره
بعدشم زنگ نزد و من موندم و کلی سوال
من موندم و یک دل اشفته که همسرم بی تقصیر نیس
دیگه خسته شدم نمیکشم همه فکر میکنن خوشبخت ترین زن دنیام خبر ندارن از حال پریشونم
بهش میگم رنگ موهام خوب شده میگه نه صورتت پر بود خوب بود جلو چشمم از زنای هیکلی و چاق تعریف میکنه که نامزدشم هیکلی
عزیزم یکم از عوارض زایمان هم هست ک اینجوری ... ولی سعی کن برید مشاوره ...اینجا کسی نمیتونه کمک کنه ...
رابطومون شده دو هفته یه بار
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
