2777
2789

واقعا نمیدونم چجوری  به شوهرم بفهمونم میگه من ۱۳ روز خونه بمونم کلافه میشم 

میگم خب خونه مادرتم بری   خونه میمونی  دیگه 

میگه نه فرق میکنه اینجا دونفریم اونجا       خانوادمم هستن 

فضا بسته نیست   باز میریم حیاط هوایی میخوریم🙄


نمیدونم چرا درک      نمیکنه 

خودمم اصلا دلم نمیخواد برم سرجمع  خانوادش   ۱۵ نفرن  

خیلی  اعصابم خرابه  دوستدارم 

بمونم خونه     ولی اون قبول نمیکنه


من حال کسی رو که ناخواسته باردار شده و کلی غصه میخوره نمیفهمم همونطور که اون حال من برای به آغوش کشیدن بچه ای که نمیخوادش دارم رو نمیفهمه....اون غصه میخوره چون برای لحظه های نبود بچه دنیایی ساخته همونطور که من برای بودن بچه دنیاهامو می سازم...یه روز دیر شدن موعد پریودی برای اونا معنی گرفتاری و اضطرابه اما برای من پر از تخیل و رویاست...اون با دیدن اولین قطره خون خوشحال میشه و من کاخ آرزوهام نابود میشه...دلم میخواست برای بچه ام یه مادر جوون باشم اما دست تقدیر قوی تر از آرزوهای منه...قدرت جنگیدن با تقدیر رو ندارم...تسلیمم...مجبورم که تسلیم باشم...😢برای آروم کردنم نگو خوشحال باش که بچه نداری و راحتی...آروم نمیشم عذاب میکشم، اگه نبود این نعمت راحتی داشت پس چرا دل من  آشوبه؟؟؟ دلم میخاد بوی تن بچه امو استشمام کنم،دلم میخاد بغلش کنم و لبهامو ساعتها روی گونه ی نرمش بذارم، دلم میخاد لحظه هام پر بشه از دغدغه ی شستن شلوار کوچولوی نی نیم😍، دلم پر میکشه واسه بازی نی نیم با بابای مهربونش، واسه اولین روز مدرسه اش، واسه قد کشیدنش، واسه کت و شلوار دامادیش و لباس سفید عروسیش، من هر روز با دنیایی که تو در واقعیت داری در رویاهام زندگی میکنم، ...لحظه هایی که برای تو گذراست برای من آرزوست...پس برام دعا کن تا خدا  اگه مصلحت میدونه یه کوچولوی سالم  بزاره تو دلم🤗👨‍👩‍👧💔❤

[QUOTE=179555194]منصف باش خونه مادر خودتم نمیری مگه؟ برید زیاد نمونید[/QUOT

میگه دوهفته بمونیم

من حال کسی رو که ناخواسته باردار شده و کلی غصه میخوره نمیفهمم همونطور که اون حال من برای به آغوش کشیدن بچه ای که نمیخوادش دارم رو نمیفهمه....اون غصه میخوره چون برای لحظه های نبود بچه دنیایی ساخته همونطور که من برای بودن بچه دنیاهامو می سازم...یه روز دیر شدن موعد پریودی برای اونا معنی گرفتاری و اضطرابه اما برای من پر از تخیل و رویاست...اون با دیدن اولین قطره خون خوشحال میشه و من کاخ آرزوهام نابود میشه...دلم میخواست برای بچه ام یه مادر جوون باشم اما دست تقدیر قوی تر از آرزوهای منه...قدرت جنگیدن با تقدیر رو ندارم...تسلیمم...مجبورم که تسلیم باشم...😢برای آروم کردنم نگو خوشحال باش که بچه نداری و راحتی...آروم نمیشم عذاب میکشم، اگه نبود این نعمت راحتی داشت پس چرا دل من  آشوبه؟؟؟ دلم میخاد بوی تن بچه امو استشمام کنم،دلم میخاد بغلش کنم و لبهامو ساعتها روی گونه ی نرمش بذارم، دلم میخاد لحظه هام پر بشه از دغدغه ی شستن شلوار کوچولوی نی نیم😍، دلم پر میکشه واسه بازی نی نیم با بابای مهربونش، واسه اولین روز مدرسه اش، واسه قد کشیدنش، واسه کت و شلوار دامادیش و لباس سفید عروسیش، من هر روز با دنیایی که تو در واقعیت داری در رویاهام زندگی میکنم، ...لحظه هایی که برای تو گذراست برای من آرزوست...پس برام دعا کن تا خدا  اگه مصلحت میدونه یه کوچولوی سالم  بزاره تو دلم🤗👨‍👩‍👧💔❤

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

[QUOTE=179555194]منصف باش خونه مادر خودتم نمیری مگه؟ برید زیاد نمونید[/QUOT میگه دوهفته بمونیم

بگو یه هفته بمونیم برگردیم بقیش رو دوتایی باشیم

مرا تا دل بُوَد  دلبر تو باشی♡                                                          یه تثبیتی با اراده💪💛

حالا ماهمیشه عیدا و تعطیلات مجبور بودیم بریم خونه مادرم یکهفته بمونیم وای من دیوانه میشدم اصلا نمیتونم یک روز خونه کسی بمونم ۹ سال این وضع رو تحمل کردم پارسال انگار خدا بهم نظر کرد نشستیم خونه امسالم تق و لقه . از طرفی هم مادرم دوسال پیش عمل کرد من بهونه میارم میگم اون عمل کرده الانم کروناست من خونه مادرم نمیرم فردا چیزیش بشه ما مقصریم اطراف ما دو نفر بخاطر کرونا فوت شدن شوهرم  یه کم ترسیده خدا کنه عقلش کار کنه نریم وگرنه من از استرس کرونا سکته میزنم.  بخدا منم دارم خفه میشم از بس هیجا نرفتیم ولی من خونه هیچکی راحت نیستم بهم سخت میگذره مخصوصا الان کروناست

اوف اسی شوهر منم همش میخواد بریم خونه باباش اینا بمونیم اما من اصلااااا راحت نیستم

خیلی بده من عاشق خونمونم دوستدارم یکهفته  هم خونه بمونم  یکساله همش سرکارم

من حال کسی رو که ناخواسته باردار شده و کلی غصه میخوره نمیفهمم همونطور که اون حال من برای به آغوش کشیدن بچه ای که نمیخوادش دارم رو نمیفهمه....اون غصه میخوره چون برای لحظه های نبود بچه دنیایی ساخته همونطور که من برای بودن بچه دنیاهامو می سازم...یه روز دیر شدن موعد پریودی برای اونا معنی گرفتاری و اضطرابه اما برای من پر از تخیل و رویاست...اون با دیدن اولین قطره خون خوشحال میشه و من کاخ آرزوهام نابود میشه...دلم میخواست برای بچه ام یه مادر جوون باشم اما دست تقدیر قوی تر از آرزوهای منه...قدرت جنگیدن با تقدیر رو ندارم...تسلیمم...مجبورم که تسلیم باشم...😢برای آروم کردنم نگو خوشحال باش که بچه نداری و راحتی...آروم نمیشم عذاب میکشم، اگه نبود این نعمت راحتی داشت پس چرا دل من  آشوبه؟؟؟ دلم میخاد بوی تن بچه امو استشمام کنم،دلم میخاد بغلش کنم و لبهامو ساعتها روی گونه ی نرمش بذارم، دلم میخاد لحظه هام پر بشه از دغدغه ی شستن شلوار کوچولوی نی نیم😍، دلم پر میکشه واسه بازی نی نیم با بابای مهربونش، واسه اولین روز مدرسه اش، واسه قد کشیدنش، واسه کت و شلوار دامادیش و لباس سفید عروسیش، من هر روز با دنیایی که تو در واقعیت داری در رویاهام زندگی میکنم، ...لحظه هایی که برای تو گذراست برای من آرزوست...پس برام دعا کن تا خدا  اگه مصلحت میدونه یه کوچولوی سالم  بزاره تو دلم🤗👨‍👩‍👧💔❤
وای منم منتظرم عید بشه برم شمال خونه بابام اینا پیش پدر مادرم، تنها دلخوشی همینه تواین روزا☹️

بشین تو خونه پدر مادرت مریض میشن

من همانم که تو غمگین شوی میمیرم 😘😘😘😘

ما امسال مجبوریم بریم یک ماه خونه نباشیم 😭

تنها زمانى “صبور”خواهى شد،که “صبر”را یک”قدرت”بدانی نه یک “ضعف”…آنچه “ویران مان” مى کند“روزگار” نیست !حوصله ی “کوچک”براى “آرزوهاى بزرگ” ماست …........................................................................دو چیز شخصیت ات را تعین می کند :صبر وقتی چیزی نداری رفتارت وقتی همه چیز داری !

انشالله محدودیتها زیاد میشه البته ما میریم باغ خودمون من وهمسرم عاشق اینیم دوتایی باشیم من طبقه بالای مادر شوهرم هستم بهش گفتم اگه دختراش جمع بشن اینجا از اخرای اسفند بریم حوصله شلوغی رو ندارم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز