اون روز عقد نکردن سر مهریه داماد دبه دراورد گفت زیاده این مقدار!عروس هم بعد اینکه خونه میرن التماس میکنه نزارین بهم بخوره چون پسره دوست داشت وچندین سال نامزد بودن پسرخاله دختر خاله بودن،برادر دختره هم میگه حالا که اینطوره باید بدون مهریه زنش بشی اونم قبول میکنه وبا التماس وخواهش پسر رو برمیگردونن !اینم بگم پسره پشیمون شده بوده مهریه بهونه بوده،ولی خب چون فامیل بودن خانوادش راضیش میکنن
الانم سالهاست زن وشوهرن واوایل زندگیشون زیاد خوب نبود ولی الان عالین دو بچه دارن وبزرگن
با هم ازدواج کردن ،چندسال بعد مرده رئیس دانشگاه بود رفت یه سفر کاری فرداش زنش تو تابستون از گازگرفتگی مرد. البته فکر میکنم کار خودش بود چون چند روز بعدش دوباره ازدواج کرد
ولیجه هر کس مردم را به اطاعت از آرائ خود یا دیگری فراخواند مانند فرعون است که گفت: من پروردگار بزرگ شما هستم. امام صادق علیه السلام.