یبارم پسرخالم ک ۶سالش بود رفته بودیم ی مغازه اسباب فروشی بعد یکیشو برداشت ب فروشندهه گفت اقا اینا میشکنن یا فلزیه بعد اون گفت نشکنه گقت وایسا و زدش زمین و شکست گفت اقای فروشنده خیلی بی تربیتی بهم دروغ کفتی🥴
عمم و یکی از دختر عمه هام با هم میرن بیرون عمم خیلی ادعای امروزی بودنش میاد مثلا شیکو با کلاسه دوس داره بقیه تعریفشو بکنن باهم بیرون بودن دوتا پسر از کنارشون رد میشن یکیشون به عممو دختر عمم میگه چقد شبیه پتو متید عمم نمیشناختشون یه لبخند ملیح میزنه و رد میشه اومد خونه از آبجیم پرسید پتو مت کین آبجیمم گفت کارتونین دوتا خنگن عمم تخریب شد😂😂😂😂 بعد مدتها برا ما تعریف کرد که چی شده
یکیش همین دوساعت پیش بود 😐 میخواستیم بریم اون سمت خیابون من ژست گرفتمو همینجوری میرفتم وبقیه داد میزدن بیا دیگه 😳 کل مسیرو برگشتم و بقیه کلی خندیدن😖
جلو دختر خالم و شوهرش و مادر شوهرش و برادر شوهرش
خاستم بگم یقه قایقی از نوک شونه ها میاد
گفتم از نوک سینه ها میاد
دختر خالم😱
مادر شوهرش😶
شوهر و برادر شوهرش🤣🤣🤣🤣
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
