شما هم از اين خانواده شوهر عجيب داريد يا فقط من اينطور هستم

همه همینطورن.بابای من سرطان گرفت هیچکدوم حتی حالشو نپرسیدن 

بیخیال بابا

خانواده شوهر منم ازینم بدترن ببخشید انگار گاون آداب معاشرت با من صفر اما برای خودشون در حد بنز میخوان همیشه سر اینکه شوهرم گیر میده فلان کارو بکن درصورتیکه اونا نمیکنن دعواس الهی همشون برن بمیرن کاش منم مثل تو اونسر دنیا بودم حداقل از آویزون بازی مادرش راحت میشدیم .شت

خانواده همسرم من هم دقیقا همین طور هستن و برعکس من عاطفی. وهمسرم هم حق رو به اونا میده چون نگتو اون خانواده بزرگ شده و به این طرز رفتار عادت داره. منم دیدم بحث کردن بی فایده اس حالا شدم مث خودشون.با هر کس باید مث خودش رفتار کرد. شمام همینکارو انجام بده

منظورم اینه ک ایا امیدی است یانه؟ دیروزم یه هاله افتاد

اینا اخلاقشون ک با شما اینطوره با بچتونم همین میشن دیگه

ببین منم همینم اینا بد ذاتو حسودن واسه هر دو بچه من نه تبریک گفتن ن دیدن اومدن خودشون میگن گرفتارن کاراشون زیاده از این مزخرفات دیگه .خلاصه هیچی منم میگم بذار بترکن چرا خودمو بخاطر ی عده بیشعور ناراحت کنم 

هم‌توقعت زیاده هم حساسی کلا مشکل خودتی به زور که نمیشه برای کسی عمه عمو خرید اونا بی عاطفه وسرد هستن خودشون که مشکلی ندارن با این قضیه شما هم نه کادو بخر نه توقع تشکر داشته باش بزار شوهرت هرطور که دوست داره با خانوادش رفتار کنه.

خوششون نمیاد چون مادرش شمایی

با شخص شما و هر انچه متعلق به شماست مشکل دارن

خانواده و فرزند و ...

تنها راه حل ارامش برای شما قبول همینه ، شما هم توقع نداشته باش اونها هم توقع هیچیو از شما نداشته باشن،زندگی شما شده فکر کردن به اینها و کاراشون،مقصر همسرتونه که این رفتارارو میبینه از شما انتظار هم داره،از این به بعد تماس گرفتن از هر ۱۰ بار یه بارشو شما گوشی بگیر و حرف بزن اونم خیلی معمولی حال و احوال کن،اکثرا سعی کن اون اطراف نباشی که بخوای گوشی بگیری 

نمیدونم چرا من فکر کردم شما دوست دارید تو زندگیهای اونا سرک بکشید و دایم باهاشون حرف بزنید و خبر از زندگی اونها داشته باشید ولی اونا اجازه نمیدن و شما ناراحت شدین اونها درگیر زندگی خودشونن و شما انتظار دارید که حتی به دیدن خانواده تون هم برن و بچه ی شما را تحویل بگیرن  توقعات خودتون  را کم کنید تا آرامش داشته باشین به این فکر کنید که هر کسی به اندازه ی خودش گرفتاری داره