ماشین میرفت و وجود منم با خودش روی اسفالت میکشید...احساس عجیبی داشتم
خیره به بیرون
سرم میچرخید و موجی شده بودم
تو ذهنم یه کلمه هی تکرار میشد
دانیال
دانیال
دانیال
عشق حواس پرت من عشق موخرماییم عشق اولم
چقدر سخته از پیشت رفتن
از اون منطقه ک تو توش نفس میکشی از اون مدرسه ای ک تو توش درس میخونی از خاک هایی ک تو روشون قدم بد میداری
اصلا خوش بحال تخمه هایی ک زنگ فوتبال میخوردیو پوستشونو مینداختی تو حیاط
اصلا خوش بحال اونی خاکی که تو پوست تخمتو روش میندازی
دانیال
وجود من
با رفتنم و دور شدنم از تو وجودم به اتیش کشیده شده و قطعه ای از من نیست
تو قطعه ای از منو ازم گرفتی بی انکه بخای
خدافظ عشق اولم
خدافظ عشق یکطرفه و پر درد من.!!!