کلاس اول ک بودم بخاطر کار پدرم رفتیم روستاشون زندگی کنیم. بعد من همیشه تو کلاس میخواستم سر طبقه بشینم. مینشستم با زور ولی یذره جا میدادن.منم قهر کردم
ب عمه م گفتم عمه مم گفت برو نقطه ضعف هاشون و بگو.گفتم چی ان گفت اینا رو بگو
ب یکیشون ک بهاره اسمش بود گفت بگو تو ک زمستون تابستون آب دماغت اویزونه. ب اون یکی هم بگو تو ک همیشه ناهار شام خرما و تخم مرغ میخورین.
آقا اینا رو گفتم بهشون فکشون چسبید ب زمین😂😂😂
من بجه بودم نباید اینا رو میگفتم ....
ولی خب دیگه اذیتم نکردن