من خودمم یه سری مشکلات کوچیک دارم اونم مشکلاتش کوچیک بود میشد باکمک همدیگه همه چیزو حل کنیم اما یه نفر افتاد وسطمون یه نفر که از هیچ کس و هیچ چیز ابایی نداره و همه کاری میکنه تا جدامون کنه.. منم دوتا بچه زایمان سربازی شوهرم بیکاریاش کتکای مادرش بالاخره خسته میشدم و مادر سوءاستفاده میکرد ازاین فرصت و ماهی دور و دورتر شدیم
عزیزدلم گذشت و تلاش یه طرفه به هیچ جا نمیرسه هیچ جا باید همراه و همدل داشته باشی من نداشتم
شوهرم نتیجه ی ماه ها تلاش و صحبتهای منو با یه کلمه حرف مادرش دور میریزه و ازیاد میبره..