بخدا هیچکدوم نیست
تعریف نباشه اشپزیم عالیه همه میگن مث مادربزرگها اشپزی میکنم
بچه ها هم که ۲۴ ساعته بهشون میرسم
خونه امم همیشه تمیزه بچه کوچیک دارم صب تا شب سرپام
میدونم خودم دردش چیه
دندونام رو دارم درست میکنم هر سری پول میگیرم ازش یجوری میشه
خواهر خوب تو بگو من با بچه کوچیک کجا بزارمش شهر غریب برم کار دندونامو درست کنم
مشکل اینجاست که واس تو خیلی مهمه که اونو ناراحت نکنی تو هرکاری میکنی چشمت به اونه که ببینی عکس العملش چیه ناراحت شد یانه ازخودتو خواسته هات میزنی که نکنه برم ازش پول بگیرم ناراحت شه پس ولش کن باهمین لباسای داغون سر میکنم فقط اون ناراحت نشه...
این اشتباه رو نکن منم مثل توبودم خدا میدونه که اعتماد به نفسم داغون بود از دستش چون بارها میرفتم سمتش پسم میزد حالم بد بود اما وقتی رو اعتماد به نفسم کار کردم ورق برگشت من فقط نشون دادم اون برام مهم نیست فقط به خودم رسیدم اونو نادیده گرفتم تا اومد سمتم
واقعا همینه
عزیزم‌چون هی میگه بدهکارم خونه گرفتم تو حرفهاش هی میگه ندارم
بدش میاد من خرج کنم همش نگاهم پر حسرت همه لباسام قدیمیه
اعتماد بنفسمو از دست دادم تا از این نامرد پول میگیرم حالم خوب نمیشه
خب اگه واس بچه ها پول میده ی کم بیشتر ازش پول بگیر نگهدار جمع کن.شوهر منم همین بود بخدا واس بچه خوب خرج میکرد بمن که میرسید نداشت منم مثلا آرایشگاه میرفتم ده تومن بیشتر میگرفتم هر جا که میدونستم دست تو جیبش میکنه مثلا مهد بچم پول میخواستن بیستومن بیشتر میگرفتم ی مدت همین طوری جمع میکردم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
